purple perfume

258 60 27
                                    

«اگه بهت بگم الان اونقدر ناراحتم که میخوام کل دنیا وایسه چی بهم میگی؟»
«بهت میگم حتی اگه کل دنیام وایسه تو حالت خوب نمیشه.»
«ولی میشه.»
«چرا؟ اونجوری دردا و ناراحتیات همونجوری توت میمونه و راکد میشه توبدنت و بو میگیری.»
«بو‌ نمیگیرم. اگه دنیا وایسه من میتونم بوست کنم و برگردم سر جام بشینم و وقتی همه چی دوباره برگشت تو نمیفهمی که من بوسیدمت و من با چشای براق تری بهت نگاه‌ میکنم و تو‌ نمیفهمی دلیلش تویی. اینجوری ناراحتیام تو هوا پخش میشه قبل از اینکه تو چشمام ببینیشون.»

«ولی اگه من نفهمم که بوسم کردی اون بوست دیگه فایده‌ای نداره. میدونی که؟ منم باید بفهممش تا یه چیزی توم روشن شه و بتونم گرمت کنم.»

چشماشو باز میکنه و به اشکای حلقه شده تو چشمای کوک نگاه میکنه که چطوری میخوان بریزن پایین ولی به مژه‌هاش گیر کردن. فک کرد اگه یه روز خودشم بین مژه‌هاش گیر کنه چی؟
کوک دستشو رو شقیقه‌هاش میذاره و سعی میکنه بدون اینکه پلک بزنه به جیمین نگاه کنه. اگه واقعا جیمین اونقدر ناراحت بود که میخواست دنیا وایسه باید میرفت و بغلش میکرد؟

کوک زمزمه میکنه:«روما چطوره؟»
جیمین میگه:«روما کدوم خریه؟اصن یه اسم واقعیه؟»
کوک نمیدونه که جیمین روما رو نمیشناسه. فک میکنه داره شوخی میکنه. جیمین عصبانی میشه و میگه:«دوود از من سراغ دوست دختراتو نگیر، اونم وقتی دارم بهت میگم میخوام ببوسمت.»

جیمین میخواد یه چیزی رو تو صورت کوک پرت کنه که نگاش میوفته به لرزش چونه‌ش. حس میکنه قلبشم داره باهاش میلرزه. دستشو میذاره رو سینش و سعی میکنه تا نفس بکشه. جلوی کوک روی زانو هاش میشینه و دستشو پشت کمرش میذاره.

کوک از گرمای دستای جیمین خوشش میاد. ولی بعد به این فک میکنه که اگه یه روز سرد بشن و دیگه گرم نشن ممکنه قلبش از سرما یخ بزنه و تیکه هاش دستای جیمین و زخمی کنن.

وقتی به این فک میکنه بیشتر چونش میلرزه و گریش میگیره. ولی دعا میکنه اشکاش بمونن تو چشماش و از گونش بدشون بیاد. اون نمیخواد زانوی لخت جیمین که الان رو به‌روشه نمکی بشن.

با خودش میگه اگه یه بار دیگه زندگی کنه حتما جیمین و پیدا میکنه و عاشقش میشه. ولی قبلش مطمئن میشه که کسی عاشق جیمین نشه. مطمئن میشه که جیمین به دانشگاه هنر نره. مطمئن میشه که هیچ‌وقت کوله پشتیشو تو سالن جا نمیذاره.

دست جیمین هنوز همونجاست و داره به کوک‌ نگاه میکنه که چطوری بغضش تو چونش تکون میخوره تا نتونه برسه به چشماش. میخواد بغلش کنه ولی میدونه این زیاده‌رویه. هر چقدر بهش بگه که میخواد ببوستش کوک دور کمرشو نمیگیره تا قدشون یکی بشه.

sea/(kookmin)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant