سلام رفقا.
ممکنه یه عده تون من رو بشناسید یه عده تون نه اما به هر حال خوشحالم که قراره با همه تون بیشتر اشنا شم و وقت بگذرونم و یکمی هم سرگرمتون کنم.
من شیوا هستم میتونید من رو شیوید هم صدا کنید مشکلی نیست. این اولین فن فیکشن کامل منه که دارم اپ میکنم و خب موضوعش کمی فانتزیه، خودم عاشقشم فقط بستگی داره که شما تاییدش کنید یا نه.
همونطور که گفتم فانتزیه و خب با خدایان یونان سر و کله میزنیم که این چند تا خدا مهم ترن که یه توضیح کوتاهی راجع بهشون بدم پس بخونید اینا رو که در طول داستان یه وقت به مشکلی بر نخورید:اِروس: ایزد عشق در اساطیر یونان باستان.
زئوس: ایزد آسمان در اساطیر یونان باستان و پادشاه ایزدان.
آپولو: ایزد خورشید، پیشگویی، موسیقی و شفابخشی در اساطیر یونان باستان. پسر زئوس و لتو.
پرومته(پرومتئوس): کسی که آدمیزاد را ساخت و آتش را از المپ دزدید و به انها هدیه کرد.
هفاستوس: ایزد آتش، صنعتگری و محافظ آهنگران در اساطیر یونان باستان. پسر زئوس و هرا.
خب همینا رو تا حدودی بدونید کافیه. شاید توی داستان اشاره ای به بقیه ی ایزدان هم بشه اما نگران اینش نباشید<:
حرف اخرم هم بگم که من چهار ماه فقط فکر کردم روی این پروژه پس انتظار دارم همگی بخونید و لذت ببرید و خوشحال میشم اگه نظرات و انتقاداتتون رو بگید. داستان هر پنج شنبه و دوشنبه آپ میشه. و ممنونم از سپیده ی عزیز که بدون اون من اعتماد به نفس پابلیش کردن این فن فیکشن رو پیدا نمیکردم و خیلی کمکم کرد(:💎
@citiesindust._
ماچ.
#شیوید
YOU ARE READING
FALLEN [z.m]
Fanfiction"اما اگه بیافتم، اونوقت میمیرم و دیگه نمیتونم کنارت باشم." _" اگه احساس کردی داری میافتی فقط دستاتو باز کن و چشماتو ببند. باور داشته باش که تو میتونی پرواز کنی."