32.خون

191 40 6
                                    

پسری که سوییشرت تنش بود جا به جا شد و اینبار اون بود مرد مو خاکستری رو به دیوار چسبوند و درست قبل از اینکه یک مشت توی دهنش بزنه خودش روی زمین افتاد.

مرد مو خاکستری روی سینه اش نشست و شروع کرد مشت زدن بهش. بقیه مردم جیغ میزدن و نایل رو میونشون میتونستم ببینم که دیوونه وار داشت از پله ها مایین میومد اما هجوم.جمعیت مانع حرکت کردنش میشد.

مامور حراست مرد مو خاکستری رو کنار زد و من تازه تونستم پسر سوییشرت پوش رو ببینم. نفسم توی ریه هام زندانی شده بود. بینیش خون میومد احتمال داشت شکسته باشه. زیر چشمش قرمز شده بود و موهای مشکیش به پیشونی عرق کرده اش چسبیده بود. لبش غرق خون بود.

بقیه کمک کردن و زین رو بلند کردن. اون دستش رو به سرش چسبوند و کمی گردنشو چرخوند. دوباره چشماشو باز کرد و وحشی تر از قبل حمله کرد:" توی کثافت به چه حقی بهش دست زدی!"

"تو چی میگی جوجه فکلی دهنتو ببند تا کونتو پاره نکردم."

زین داشت میون بازو های مامورا دست و پا میزد و من نمیتونستم کاری بکنم بجز نگاه کردن به صورت خونین و مالینش که به خاطر من به این روز افتاده بود.

نایل بالاخره خودشو رسوند:" خدای من لیام تو حالت خوبه؟ اینجا چه‌قدر خبره؟"

زین بی خیال اون مرد شد و با نگاه سنگینی به نایل نگاه کرد و صداشو بالاتر برد. این دفعه به نایل حمله کرد:" تو...همش تقصیر توعه! بی دست و پای احمق! تو با چه فکری اِروسو اوردی اینجا؟ فکر کردی وقتی پاشدم و یاد داشتت و لب تاپ بازو دیدم چه شوری به دلم افتاد؟ می دونی کل راهو پیاده چجوری دوییدم تا خودمو برسونم؟ اگه میگرفتن هر بلایی سرش می اوردن چی؟ اگه خودت چیزیت می شد و من باید جوابگو میشدم چی؟ لعنت بهت...خب...لعنت بهت هفاستوس!"

نایل با دلهره نفس میکشید و میتونستم ببینم که داشت پایین تیشرتشو با دستاش مچاله میکرد:" اما....اما من فقط دو دقیقه رفتم...تا کتم رو توی ماشین بذارم....تو از کجا فهمیدی ما اینجاییم..من فقط نوشته بودم مک.کویینو برداشتیم نگران نباش..."

زین با تشر:" کدوم ماشین ها؟ ماشین من...ماااششیییینِ من! اگه به بخاطر همین ماشین قدیمی انتیک هفت تیر میذاشتن رو سرت و از زیر پات در میاوردن اواره خیابون.میشدین چه.گوهی میخواستی بخوری؟ هان؟ چه گوهی میخواستی بخوری؟"

نایل یک دفعه جوش اورد:" خب اگه خودت اهمیت میدادی و یکم بیرون میبردیش من مجبور نمیشدم یواشکی ببرمش بیرون. اینکه توی عوضی اصلا به لیام اهمیت نمیدی بدجوری رو اعصابمه. به جای اینکه وایسی و شعار بدی خودت چیکار میکنی؟"

"من کلی برنامه داشتم اما تو...تو همشونو خراب کردی...با کارات! با حرفای مزخرفت. از همون اول مایه ی دردسر بودی..توی دست و پا چلفتی. یکم بزرگ شو...خب؟ یکم بزرگ شووو! برو همون جایی که ازش اومدی. تو فقط بلدی گند بزنی! میدونی اگه من یکم دیرتر میرسیدم چی میشد؟ میدونی چی میشد؟ نه نمیدونی..چون تو هیچ چی نمیدونی."

FALLEN [z.m]Where stories live. Discover now