~Red(16)

472 95 4
                                    

-اینو برای تزئین کیفت نگه میداری؟


چان پرسید وشیشه عطر کوچیکیو به طرف بک گرفت


-میبینی که تموم شده و فعلا نمیتونم بگیرمش. باید شیشه شو بندازم؟


چانیول در شیشه رو باز کرد و اونو جلوی بینیش گرفت


-اره. بوی خودتو..میده


بک وسایلی که از توی کیفش روی تخت ریخته بود و جمع کردو کیفشو پایین گذاشت


-چان، اون قرصا..کِی اثر میکنن؟


-چطور؟


-هر وقت کاملا خوب شدی بگو که بخوابم.


-مهربون نشو بیون! حال ندارم ناز کنم!


بک چشماشو ریز کرد و به چانیول زل زد


-واقعا که..


-میخوای قهر کنی؟ نکنه باورت شده دوست پسرمی؟


-کسی که دوست تو بشه باید چندتا واحد درسی بامن داشته باشه تا یاد بگیره نازش خریدار نداره


وسایلشو جمع کرد، پشت به چانیول دراز کشید و چراغ خوابو خاموش کرد


.


-بک..بکهیون پاشو هشت صبحه


-چرا اینقدر زود رد میشه؟


بک غلت زد و پتو رو روی سرش کشید


-پاشو، باید تا ساعت ده برسیم


-او واقعا؟!


-که اینطور! پس فعلا


چان چند قدمی به طرف در برداشت اما قبل از رفتن متوقف شد


-بیون


-هوممم؟ اه چرا اینقدر روی اعصابی چان؟


-اون..هنو نرفته


-کی؟


بک بی توجه به سرو وضع بهم ریخته ش یکدفعه نیمخیز شد-جونگی؟


-دیشب..داشته بوگومو رزرو میکرده


-چی؟


بک سریع بلند شدو دکمه های پیرهنشو بست


-بشین سرجات. هون..اونو با خودش برده توی یکی از اتاقا!


چان گفت و پوزخند زد


-خب؟؟


-خب! بهش گفته که بوگومو زودتر از اون رزرو کرده!



خط لبای بک کم کم به شکل هلال در اومد، نیشش شل شد


-یااا..


-لباساتو عوض کن تا زودتر یه چیزی بخوریم و بریم


بک نگاه تیزی به چانیول انداخت و پیرهنشو دراورد

REDWhere stories live. Discover now