-اینو برای تزئین کیفت نگه میداری؟
چان پرسید وشیشه عطر کوچیکیو به طرف بک گرفت
-میبینی که تموم شده و فعلا نمیتونم بگیرمش. باید شیشه شو بندازم؟
چانیول در شیشه رو باز کرد و اونو جلوی بینیش گرفت
-اره. بوی خودتو..میده
بک وسایلی که از توی کیفش روی تخت ریخته بود و جمع کردو کیفشو پایین گذاشت
-چان، اون قرصا..کِی اثر میکنن؟
-چطور؟
-هر وقت کاملا خوب شدی بگو که بخوابم.
-مهربون نشو بیون! حال ندارم ناز کنم!
بک چشماشو ریز کرد و به چانیول زل زد
-واقعا که..
-میخوای قهر کنی؟ نکنه باورت شده دوست پسرمی؟
-کسی که دوست تو بشه باید چندتا واحد درسی بامن داشته باشه تا یاد بگیره نازش خریدار نداره
وسایلشو جمع کرد، پشت به چانیول دراز کشید و چراغ خوابو خاموش کرد
.
-بک..بکهیون پاشو هشت صبحه
-چرا اینقدر زود رد میشه؟
بک غلت زد و پتو رو روی سرش کشید
-پاشو، باید تا ساعت ده برسیم
-او واقعا؟!
-که اینطور! پس فعلا
چان چند قدمی به طرف در برداشت اما قبل از رفتن متوقف شد
-بیون
-هوممم؟ اه چرا اینقدر روی اعصابی چان؟
-اون..هنو نرفته
-کی؟
بک بی توجه به سرو وضع بهم ریخته ش یکدفعه نیمخیز شد-جونگی؟
-دیشب..داشته بوگومو رزرو میکرده
-چی؟
بک سریع بلند شدو دکمه های پیرهنشو بست
-بشین سرجات. هون..اونو با خودش برده توی یکی از اتاقا!
چان گفت و پوزخند زد
-خب؟؟
-خب! بهش گفته که بوگومو زودتر از اون رزرو کرده!
خط لبای بک کم کم به شکل هلال در اومد، نیشش شل شد
-یااا..
-لباساتو عوض کن تا زودتر یه چیزی بخوریم و بریم
بک نگاه تیزی به چانیول انداخت و پیرهنشو دراورد
YOU ARE READING
RED
Fanfiction+میتونی کنارم خوشحال باشی؟ -میتونم کنارت ناراحت باشم؟ غیر ممکنه... Chanbaek*Kaisoo*Sung hoon&park bogum*