Writer: AriiEel
Couple: KookV, YoonMin, HopV
VMin(FriendShip)
تنش قفل شده بود نمیتونست حرکتی کنه و سمتش بره
نگاهشو از تهیونگ که با نفسای بریده و تند ..چشماشو ازش برنمیداشت گرفت و با نفرت به جئون که با لبخند کثیفی ابرویی بالا انداخت و براش دست زد نگاه کرد .
با صدای یونگ که با حرص سمت تهیونگ دویید نگاهشو از جئون گرفت ، نفسشو به بیرون فوت کرد و با حرصی که تمام وجودشو گرفته بود سمتش رفت و تن بی حال تهیونگ رو از بغل یونگی بیرون کشید . دستشو زیر زانو و گردنش انداخت و بلندش کرد ..
به صدای جئون که با خنده مسخره ای حرف میزد توجه نکرد و سمت ماشین رفت .
جیمین همراه مینجو که دستشو دور کمرش قفل کرده بود و کمکش میکرد تا راحتر راه بره سوار ماشین شد و به یونگی که ماشین و روشن کرد نکاه کوتاهی انداخت .
جونگکوک پشت نشسته بود و تن تهیونگ و بغل گرفته بود و دستشو محکم رو تیری که به کتفش خورده بود فشار میداد و عصبی با دست دیگه اش شماره نامجون میگرفت .
با صدای بوقی که تو گوشی پیچید با صدای نسبتا بلندی با حرص حرف زد :
_ سریع خودتو برسون خونه من هیونگ ..
نامجون متعجب از صدای جونگکوک که میلرزید و نفسای بلندی میکشید اخمی کرد و چارت و به پرستاری که جلوش وایستاده بود تحویل داد ، لب زد :
_ چیشده کوک ؟! چرا صدات میلرزه ؟!!
_ بخاطر خدا یکیتون بدون اینکه سوال بپرسین به حرفم گوش کنین ..عمارت باش ..
گوشی و قطع کرد و همونجور که سر تهیونگ و که خیس ازعرقی که کرده بود و موهای طلاییش به پیشونیش چسبیده بود محکمتر بغل کرد رو به یونگی داد زد :
_ برو خونه سریع ..
یونگی سری تکون داد و نگاهشو از اینه ای که جیمین بهش خیره شده بود گرفت پاشو رو گاز فشار داد .
______________________
تن بی حال تهیونگ رو تخت اتاقش گذاشت و به نامجون که عصبی با یونگی حرف میزد و راجب این اتفاق میپرسید نگاه کرد :
_ هیونگ جای حرف زدن بهتر نیست به مریضت برسی ؟؟!
نامجون با عصبانیت سمت جونگکوک برگشت و داد زد :
_ دقیقا معلوم هست چه غلطی کردی با تیر زدیش؟!
_ نجاتش میدی یا میخوای اینجا وایسی با من حرف بزنی ؟!
نامجون عصبی تنه ای به جونگکوک زد و همونجور که سمت اتاق میرفت لب زد :
_ نجات ؟! امکان داره اصلا نتونم نجاتش بدم ….اون شلیک به قلبش نزدیک بوده و امکان داره به یکی از رگاش اسیب زده باشه و تو اینجا برای من حرف از نجات کسی که بهش شلیک کردی میزنی. ؟؟؟