Season 2 _part 2

9.6K 971 160
                                    

Writer: AriiEel

Couple: KookV, YoonMin, HopV

VMin(FriendShip)


با دیدن مادربزرگش با تعجب بهش خیره شد ، اون هیچوقت عادت به اومدن به دفتر جئون نداشت و این عجیب ترین چیزی بود که میتونست تو این مدت ببینه ..

خانوم جئون قدمی سمت جونگکوک برداشت و دستشو اروم گوشه لبش کشید :

_ اسیب دیدی ؟!

جونگکوک با اخمی سرشو برگردوند و قدمی عقب رفت :

_ نه اسیب ندیدم .

سمت جئون که دستاشو تو جیبش فرو برده بود و بهش نگاه میکرد برگشت و پوزخندی زد :

_ البته هنوز .

احترامی به مادربزرگش که با اخم ازش میخواست تا سر جاش وایسته و جوابشو بده گذاشت و بی اهمیت سمت در رفت .

سوار ماشین شد و با سرعت سمت عمارت حرکت کرد حرفای تهیونگ همون شبی که به هتل رسیده بودن تو ذهنش میپیچید :

* ...وقتی هوپی هیونگ بیاد باهاش برمیگردم و توام بهتره نقشه مسخرتو تنهایی ادامه بدی *

*تو حق نداري منو بزور پیش خودت نگه داري !*

با هر لحظه یاداوری حرفای تهیونگ  پاشو رو گاز فشار میداد . افکار مزخرفی که هر لحظه تو ذهنش نقش میگرفت بیشتر از هر لحظه عصبیش میکرد ، با رسیدن به عمارت از ماشین پیاده شد ، با دیدن هیونسو که بغلش دویید اروم روی موهاشو بوسید و  بی توجه به جیمین که از پله ها سمتش اومد و پشت هم ازش درباره تهیونگ میپرسید سمت یونگی برگشت و کلافه لب زد :

_  یونگی همراهم بیا .

یونگی سیگارشو تو جا سیگاری خاموش کرد بی توجه به غر زدنای جیونگ سمت کتابخونه رفت .صدای جیمین که پشت هم کوکی صدا میزد تو کل خونه پیچیده بود و یونگی همیشه از اینکه جیمین انقد کیوت یکی و صدا میکرد و سوالاشو پشت هم میپرسید متنفر بود .

کلافه سر جاش وایستاد  با برخورد محکم جیمین به پشتش یه قدم به جلو پرت شد ، با اخم سمت جیمین که سرشو گرفته بود و بهش نگاه میکرد برگشت

_ جایی تشریف میاری ؟!

جیمین با لحن عصبی یونگی اب دهنشو قورت داد و اروم لب زد :

_ میخوا...م بدونم ..تهیونگ کجاست ..

یونگی به رد اتفاق کمپ که روی صورتش بود نگاه کرد با  اخم غلیظی لب زد :

_ اگه اینجا بود حتما میدیدیش .

چشماشو از چشمای مشکی جیمین که خیره بهش زل زده بود گرفت و دستگیره درو پایین کشید

_ نیاز به اینهمه پشت هم سوال پرسیدن نیست  بالاخره میفهمی ..جوجه

جیمین به در بسته اتاق که جای خالی و رفته یونگی رو به رخش میکشید خیره شد. لبخند سرکشش که این چندروز دیوونه وار روی لباش جا خوش کرده بود  باعث شد دوباره قلب عاشقش بلرزه و انگشتشو روی لباش بکشه …

puppeteerWhere stories live. Discover now