Writer: AriiEel
Couple: KookV, YoonMin, HopV
VMin(FriendShip)
با دیدن مادربزرگش با تعجب بهش خیره شد ، اون هیچوقت عادت به اومدن به دفتر جئون نداشت و این عجیب ترین چیزی بود که میتونست تو این مدت ببینه ..
خانوم جئون قدمی سمت جونگکوک برداشت و دستشو اروم گوشه لبش کشید :
_ اسیب دیدی ؟!
جونگکوک با اخمی سرشو برگردوند و قدمی عقب رفت :
_ نه اسیب ندیدم .
سمت جئون که دستاشو تو جیبش فرو برده بود و بهش نگاه میکرد برگشت و پوزخندی زد :
_ البته هنوز .
احترامی به مادربزرگش که با اخم ازش میخواست تا سر جاش وایسته و جوابشو بده گذاشت و بی اهمیت سمت در رفت .
سوار ماشین شد و با سرعت سمت عمارت حرکت کرد حرفای تهیونگ همون شبی که به هتل رسیده بودن تو ذهنش میپیچید :
* ...وقتی هوپی هیونگ بیاد باهاش برمیگردم و توام بهتره نقشه مسخرتو تنهایی ادامه بدی *
*تو حق نداري منو بزور پیش خودت نگه داري !*
با هر لحظه یاداوری حرفای تهیونگ پاشو رو گاز فشار میداد . افکار مزخرفی که هر لحظه تو ذهنش نقش میگرفت بیشتر از هر لحظه عصبیش میکرد ، با رسیدن به عمارت از ماشین پیاده شد ، با دیدن هیونسو که بغلش دویید اروم روی موهاشو بوسید و بی توجه به جیمین که از پله ها سمتش اومد و پشت هم ازش درباره تهیونگ میپرسید سمت یونگی برگشت و کلافه لب زد :
_ یونگی همراهم بیا .
یونگی سیگارشو تو جا سیگاری خاموش کرد بی توجه به غر زدنای جیونگ سمت کتابخونه رفت .صدای جیمین که پشت هم کوکی صدا میزد تو کل خونه پیچیده بود و یونگی همیشه از اینکه جیمین انقد کیوت یکی و صدا میکرد و سوالاشو پشت هم میپرسید متنفر بود .
کلافه سر جاش وایستاد با برخورد محکم جیمین به پشتش یه قدم به جلو پرت شد ، با اخم سمت جیمین که سرشو گرفته بود و بهش نگاه میکرد برگشت
_ جایی تشریف میاری ؟!
جیمین با لحن عصبی یونگی اب دهنشو قورت داد و اروم لب زد :
_ میخوا...م بدونم ..تهیونگ کجاست ..
یونگی به رد اتفاق کمپ که روی صورتش بود نگاه کرد با اخم غلیظی لب زد :
_ اگه اینجا بود حتما میدیدیش .
چشماشو از چشمای مشکی جیمین که خیره بهش زل زده بود گرفت و دستگیره درو پایین کشید
_ نیاز به اینهمه پشت هم سوال پرسیدن نیست بالاخره میفهمی ..جوجه
جیمین به در بسته اتاق که جای خالی و رفته یونگی رو به رخش میکشید خیره شد. لبخند سرکشش که این چندروز دیوونه وار روی لباش جا خوش کرده بود باعث شد دوباره قلب عاشقش بلرزه و انگشتشو روی لباش بکشه …