season 2 _part 13

9.5K 861 487
                                    

Writer: AriiEel

Couple: KookV, YoonMin, HopV

VMin(FriendShip)


جیمین خودشو رو زمین سمت مینجو کشید و با دستایی که میلرزید سرشو بلند کرد . با دیدن رد بزرگ و شدید خون با ترس بهش خیره شد .

صدای بلند امبولانس که نزدیک میشد و همهمه تعداد کمی ادم که سمت ماشین جیونگ و بالا سر خودش ایستاده بودن تو گوشاش پیچید و استرس و ترسشو بیشتر کرد .

به چشمای بسته مینجو خیره شد و با دستایی که از ترس یخ زده بودن دستشو روی صورتش کشید و با صدایی که میلرزید لب زد:

_ می...مینجو چشماتو ...باز کن ...مینجو ...خواهش میکنم ..

حرفایی که قبل از رسیدنشون تو ماشین زده بودن از ذهنش میگذشت و بیشتر از هر لحظه دیگه ای از دیدن تن بی جون و غرق خون مینجو میترسید :

( جیمین میدونی ...همین که رسیدیم رستوران حرفای زیادی دارم که برات بزنم )

دستاشو روی سینه مینجو گذاشت و با حس  نداشتن نبض و تکون نخوردن قفسه سینه اش با صدای بلندی صداش زد :

_ مینجو لطفا ….چشماتو باز کن مینجو خواهش می...کنم ...ماِ..هنوز ..حرف نزدیم ...مینجو ...لطفاِِ…تو نمی...تونی...نمیتونی منو با این عذاب تنها بزاری نمیتونی ..

( تو دوست داشتنی ترین ادم زندگی منی جیمین ..و این قضیه واسه الان نیست )

نمیتونست خودشو کنترل کنه ، تک ...تک حرفای مینجو تو ذهنش زمزمه میشد ،میتونست صداشو به راحتی بشنوه ..هرم نفسای گرمش و بوی عطر ملایمش ،لبخندای همیشگیشو حمایتاش همه و همه جلوی از جلوی چشمش میگذشت و ناراحتترش میکرد .

با حس دستی که به عقب هلش داد رو زمین افتاد . به مینجو که رو برانکارد گذاشتنش خیره شد از دستش که اویزون بود گرفت و با پاهایی که توانی برای راه رفتن نداشت از جاش بلند شد :

_ من...منم می...ام…

گوشیش که روی زمین افتاده بود و زنگ میخورد رو نادیده گرفت ، نگاه کوتاهی به امبولانسی که جیونگ رو سمت بیمارستان میبرد کرد و نگاه اشک الودشو سمت مینجو برگردوند و سوار شد .

تمام مدت دست مینجو رو گرفته بود و به دکتری که کنارش نشسته بود و سعی میکرد با باندای زیاد خونریزی مینجو رو بند بیاره نگاه کرد اشکاش پشت هم صورتش رو خیس میکردن و حتی برای لحظه ای نگاه مهربون مینجو که تو ماشین با دو تا انگشتاش موهاشو کنار داد و همونجور که بهش خیره بود زمزمه کرد :

( برام جبران کن جیمین ...دست کشیدن ازت اسون نبود برام ..تو برام با ارزشترین کسی بودی که میتونستم بخاطرش همه چیز رو تحمل کنم...برام با خوشحال بودنت کنار یونگی این عشقو جبران کن جیمین )

puppeteerWhere stories live. Discover now