Writer: AriiEel
Couple: KookV, YoonMin, HopV
VMin(FriendShip)
جئون با صدای نامسو سمتش برگشت و با اخم بهش خیره شد :
_ چه مرگته دقیقا ؟؟؟
نامسو با ترس خیره به جئون که روبروی جین که تمام صورت و بدنش از شکنجه خونی بود اروم لب زد :
_ فلش این نیست ..گولمون زدم این فلش اصلی نیست بعد زا رمز گشایش هیچ مدارکی توش نبود و خود فلش برای سال 2018 بود نه 2014
جئون با عصبانیت از. جاش بلند شد و تفنگشو سمت جین گرفت و شمرده شمرده لب زد :
_ بگو ...اون ...فلشش...کجاست ؟؟
جین به سختی پوزخندی زد و با پیچیده شدن صدای تیر با ناله بلندی چشماش رو بست
_________________________
جین با درد چشماشو باز کرد و به جئون که بعد از شلیک گلوله بی توجه بهش همراه نامسو از اتاق تاریکی که به صندلی فلزی بسته بودنش بیرون رفت نگاه کرد
با صدای جئون که بلند به پسری که با فاصله کمی از در ایستاده بود سرشو یلند کرد و با ترس اب دهنشو قورت داد :
_ بکشش و جنازشم یه گوشه ای پرت کن .کثیف کاری نشه طرف پلیسه .
_ چشم قربان .
هیچ امیدی و راه نجاتی نداشت پاش از سوزش درد میلرزید و جلوی فکر کردنشو گرفته بود
با درد سرشو بلند کرد امیدوار بود کوک به حرفش گوش داده باشه و طبق نقشه همه چیز رو انجام بده ..و فقط در این صورت. بود که حتی اگه میمیرد هم حقش پایمال نمیشد .
با صدای قدم های بلند مردی که سمتش میومد و تفنگ رو درست سمت سرش گرفت چشماشو بست. دلش نمیخواست بمیره حتی نتونسته بود برای اخرین بار با سوجی حرف بزنه با یاداوری لبخند زیبای عشقش و تداعی شدن نگاه غمگین تهیونگ جلوی چشماش دندوناشو رو هم فشار داد .
خون زیادی از پاش رفته بود و هرلحظه بیشتر حس بی حالی و ناتوانی بهش رخنه میکرد .لبخند سردی با کشیده شدن شاسی تفنگ رو لبش نشست و با صدای مرد روبروش چشماشو بیشتر بهم فشرد و صدای تیر تو فضای خالی و سرد انبار پیچید :
_ خداحافظ سرگرد.
____________________
_ با تو بودم ..به من نگاه کن وقتی دارم باهات حرف میزنم .
از چونه تهیونگ محکم گرفت و تو چشماش زل زد .ازش بشدت عصبی بود هر اتفاقی هم که میوفتاد تهیونگ حق اینکه به ترک کردنش فکر میکرد رو نداشت و این قضیه بیش از حد عصبیش کرده بود براش ناراحت بود .اما …
_ از ..روم بلند شو .
با اخم غلیظی به تهیونگ خیره شد انگشت شصتش رو روی لبش که از شدت بوسه زخم شده بود فشار داد و با جمع شدن چشماش و اخم عمیق بین ابروهاش انگشتشو به دندونای قفل شده تهیونگ چسبوند و با حرص لب زد :