Writer: AriiEel
Couple: KookV, YoonMin, HopV
VMin(FriendShip)
جونگکوک از مچ دست تهیونگ گرفت و رو تخت خوابوندش به نگاه خیره و متعجب تهیونگ لبخندی زد و همونجور که دکمه بلوزشو باز میکرد لب زد :
_ امشب حس کردم یکی باید بدونه تو مال کی ..و اینو میخوام هم به تو هم به اونی که هنوز بیرون اتاق وایستاده یاداوری کنم بیبی .
تهیونگ با حس بوسه عمیق جونگکوک رو گردنش نفسشو حبس کرد
و قبل از اینکه بتونه اعتراضی کنه لباش بین لبای حریص جونگکوک قفل شد .
_________________
تهیونگ بی توجه به جونگکوک که با جدیت داشت دکمه های بلوزشو باز میکرد دستاشو رو سینه اش گذاشت و سعی کرد به عقب هلش بده :
_ ن...کن ..برو ..بیرون من ..
دست از باز کردن دکمه هاش برداشت و با اخم بهش خیره شد :
_ من نمیخوا...م ..
جونگکوک دستشو تو موهاش فرو برد و به عقب هلشون داد و با صدای اروم و گرفته ای لب زد :
_ مهم نیست تو چی میخوای .
با تموم شدن جملش سرشو سمت لبای لرزونش برد و به تهیونگ که قبل از بوسیدنش سرشو برگردوند، باعصبانیت خیره شد .
کلافه از رو تنش بلند شد و سمت سیگارش که روی میز بود رفت یکی از قاب نقره ایش بیرون کشید و بی توجه به تهیونگ که تمام حرکاتشو زیر نظر داشت سمت پنجره رفت .
تهیونگ به جونگکوک که پشت بهش رو به پنجره ایستاده بود نگاه کرد و با یاداوری قولی که تو هتل تو کالیفرنیا بهش داده بود و هنوز بهش پایبند بود لبخندی زد .
جونگکوک عصبی اخرین پک و به سیگارش زد و از پنجره به بیرون پرتش کرد سمت تهیونگ که سنگینی نگاهشو تمام مدت حس کرده بود رفت .
کتشو از رو تکیه گاه فلزی تخت برداشت همونجور که تنش میکرد بلندش کرد و از مچ دستش گرفت . سمت در برد .
تهیونگ دستش محکم توسط جونگکوک کشیده میشد و از پله ها تند پایین میرفتن :
_ کجا میریم ؟؟
جونگکوک با حرص در ورودیو باز کرد و سمت ماشین رفت :
_ میفهمی .
درو باز کرد و تهیونگ و نشوند و بعد از سوار شدن حرکت کرد تمام مدت فقط به این فکر میکرد که یه جایی دور از بقیه باهاش حرف بزنه از اینکه همچنان این حالت بینشون بمونه متنفر بود و برای یبارم که شده میخواست سعی کنه براش کامل توضیح بده.
بعد از حدود نیم ساعت روبروی کلبه کوچیکی نگه داشت و پیاده شد وسمت تهیونگ که با ترس به کلبه نگاه میکرد رفت .