Writer: AriiEel
Couple: KookV, YoonMin, HopV
VMin(FriendShip)
از سرویس بیرون اومد کمرش بشدت درد میکرد .شلوارشو از پاهاش در اورد و سمت حموم رفت .
هنوز درو باز نکرده بود که با صدای زنگ در چشماشو کلافه بست و سمت در رفت :
_ بازم چیزی جا گذاشتی میشه با این کمر دردی که خودت باعثشی انقد منو اینور اونور نکشی هیون….
با باز کردن در و دیدن صورت عصبی جونگکوک که با چشمای به خون نشسته به سر تا پاهاش نگاه کرد و رو پاهای لختش و بدنش که فقط تو بلوز ابیش مخفی شده بود خیره موند ..با ترس دستاشو محکم رو دسته در فشار داد ….
_____________________
چشماش تو نینی چشمای مشکی و عصبی جونگکوک قفل شده بود ،نفسشو از عطر تلخش پر کرد و با حرص درو به قصد بستن حل داد ..با پای جونگکوک که بین در قرار گرفت و هلش داد درو ول کرد و به داخل خونه پرت شد .
با حرص به چشمای به خون نشستش زل زد :
_ کی کفت بیای اینجا ؟؟!... برو بیرون ..
با پوزخندی به چهره و نگاه سرد تهیونگ که جز اولین روزی که وارد عمارت شده بود دیکه اینجوری ندیده بودش خیره شد …
افکارش راجب نقش بازی کردن تهیونگ و گول زدنش به انکارهاش نیشخند زد ...از فکر اینکه تمام این مدت ،تمام شبهایی که از نگرانیش نمیتونست بخوابه و 16 روز با فکر کردن به چشماش و دلتنگی برای این موجودی که حالا دیگه این نگاهو نمیشناخت گذشته بود.
و تمام اون مدتو اون کنار پسر عمه اش میگذروند و حالا با چهره ای خوابالود و بلوزی که تنها چیزی بود که تنشو پوشونده بود روبروش ایستاده بود و با نگاه سردی ازش میپرسید برای چی اینجاست ..
به پاهای کشیده و لختش نگاه دیگه ای کرد و با حرص قدم دیگه ای سمتش برداشت ..
تهیونگ با ترس عقب رفت ،میدونست جیهوپ بهش نگفته که اینجاست با چشمایی که سعی میکرد به چشمای به خون نشسته و عصبی جونگکوک که هر لحظه بهش نزدیکتر میشد خیره نشه حرفشو ادامه داد :
_ بهت ...گفت...م از اینجا برو بیرون ..
جونگکوک نیشخند صداداری به صورت بی حس و سرد تهیونگ که رگه هایی از ترس تو صداش مشخص بود زد :
_ از اولین بار ..نباید بهت اعتماد میکردم بچه ..
نگاه دیگه ای به سر تا پای تهیونگ انداخت و با حرص داد زد :
_ همش نقش بود نه ؟ دست کم گرفتمت ...من …
قدمی عقب رفت با حرص سمت تهیونگ که هر لحظه با ترس بیشتری بهش زل میزد برگشت :
![](https://img.wattpad.com/cover/179351059-288-k834885.jpg)