season 2 _ part 8

9.8K 978 307
                                    

Writer: AriiEel

Couple: KookV, YoonMin, HopV

VMin(FriendShip)

جین در اتاق جئون زد و وارد اتاق شد سرش پایین بود و گوشیشو چک میکرد و همونجور لب زد :

_مدارکی که میخواستین اماده ….

با دیدن شخصی که روبروش رو صندلی نشسته بود نفسش حبس شد و قدمی عقب رفت ….

____________________

با دیدن مادربزرگ جونگکوک که با نگاه متعجب و پوزخندی که هر لحظه رو لبش بزرگتر میشد بهش خیره شده بود اب دهنشو به سختی قورت داد و اروم سلام کرد .

جئون با دیدن جین لبخندی زد و از جاش بلند شد قدمی سمت جین برداشت و همونجور که دستشو دور شونه اش مینداخت رو به مادرش لب زد :

_ جین قراره بهم کمک کنه مامان ..برای همین اینجاست .

خانوم جئون نگاهشو از چهره مضطرب جین گرفت و همونجور که با انگشتر تو دستش بازی میکرد رو به جین لب زد :

_ تو بادیگارد دوست پسر جونگکوکی نه ؟!

جین احترامی گذاشت و اروم لب زد :

_ بله خانوم .

جئون بلند خندید و همونجور که پیپشو روشن میکرد به مادرش که با جدیت به جین خیره شده بود زل زد :

_مامان داری یکی از سگای شکاری منو میترسونی اینجوری بهش خیره نشو .اون به نفعمون کار میکنه اون مدارک لعنتی و از اون بچه گربه میگیره و بعدش من برای همیشه از زندگیمون پرتش میکنم بیرون ..

خانوم جئون نگاهشو با غضب سمت پسرش برگردوند و عصبی لب زد :

_ جونگهو فکرشم نکن بهش اسیبی بزنی بهت گفته بودم اون باید سالم کنار هوپ بمونه .

جئون دستاشو بالا برد و با خنده لب زد :

_ هر چی شما بگین .من به زیر خواب خواهر زاده عزیزم نزدیکم نمیشم .

جین به خانوم جئون که هر قدم بهش نزدیکتر میشد نگاه کرد و سرشو پایین انداخت عصبی از بی گدار به اب زدنش دندوناشو بهم فشرد اگه فقط یک کلمه به جونگکوک چیزی میگفت تمام نقشه هاش بهم میریخت .

افکارشو عصبی پس زد و نگاهشو به زنی که روبروش ایستاده بود و با پوزخند غلیظی نگاهش میکرد دوخت .قبل از اینکه بتونه حرفای اماده کردشو به زبون بیاره با صدای اروم و محکمش سرشو بلند کرد :

_ دنبالم بیا ..

جین به خانوم جئون که سمت در میرفت و بعد به جئون که با ابرویی بالا انداخته دستشو سمت سرش برد و با انگشتاش ادای شلیک کردن و در اورد نگاه کرد و چشماشو از صدای خنده جئون عصبی بست .

همراهش جین  سوار ماشینش شد و همونجور که به راننده دستور حرکت داد بهش نگاه کرد :

_ بی مقدمه شروع میکنم ..نقشه پسرم هر چی هست برام زره ای اهمیت نداره .اگه نمیخوای به جونگکوک بگم که دقیقا چه مارهایی رو کنار خودش میپرورونه و میدونم اگه بفهمه انقدی واس بچه ببرش اهمیت قائله که خیلی راحت از شرت خلاص شه ولی من اینو نمیخوام .

puppeteerWhere stories live. Discover now