تو اوج بیماری در حالی که داشتم زیر پتو میلرزیدم موبایلم رو روشن کردم تا آپ کنم که با دیدن یکی از کامنتها یخ کردم."باهات راه اومدیم و هیچی نگفتیم تو هم به صبر ما احترام بذار"
دلیلش هم اینه که جای دیروز، قراره امروز آپ کنم اون هم به دلیل بیماریم.
بذارید حالا که بحثش شد یه چیزی رو بگم. تو چنل دیلیم گفتم ولی چون خیلیهاتون جوین نیستین گفتم اینجا هم بگم.
ریدرهای فیکشن من، نه تنها ووت نمیکنن و کامنت نمیذارن حتی زورشون میاد به ریدینگ لیستشون اد کنن. تیزر و پوستر هم که هیچی.
حمایت؟ صفر.
انتظار دارن مثل ماشین تحریر فقط تایپ کنم و آپ کنم. البته فقط همین نیست. بارها دیدم تو پیوی تعریف فیکم رو میکنن و تو گروههای مختلف از فیکم بد میگن.
اینم بارها شاهد بودم که طرف تو یه گروه برگشت گفت فیک من خیلی قشنگه ولی چند نفر جوری ریختن سرش که از اون به بعد هر جا مینشست درمورد فیکم مزخرف میگفت.
به لطف عزیزانی که تو بدنام کردن من از هیچ کاری دریغ نکردن فیکم تبدیل به یه تابو شده که کسی جرات حرف زدن درموردش رو نداره. حتی اونهایی که میخونن و دوستش هم دارن جوری در خفا و مخفیانه میخونن و مثل شبح از کنار فیک رد میشن که انگار دارن روش مصرف کوکائین رو میخونن.
با این وجود من انقدر پرروام که نمیخوام از نوشتن دست بکشم چون لذت میبرم. دلم میخواد بنویسم. نوشتن تنها چیزیه که منِ منذوی و درونگرا رو به جامعه وصل میکنه.
این هم نتیجهی آپ کردنهای منظم و سروقت و دوبار در هفتهی منه. چند تا طلبکار که بدون هیچ حمایتی ازم انتظار آپ دارن.میتونید درک کنید چه حسی دارم؟!
نمیتونید.اینکه نمیام اینجا غر نمیزنم یا گله نمیکنم دلیل بر این نیست که اوقات خوشی رو میگذرونم و همه چی برام گل و بلبله.
اتفاقا هنوز به خاطر چند نفر که ازم متنفرن تحت فشارم ولی از نظرم انقدر بیارزش و سطح پایینن که حرف زدن درموردشون شخصیت خودم رو پایین میاره در نتیجه سکوت میکنم و از کنارشون میگذرم.
این بارم چون واقعا خیلی دردم اومد اینجا حرفهام رو زدم. فکر تو اوج بیماری هم دو بار در هفته آپ رو نگهداری بعد بیان اینطوری سرت منت بذارن اون هم برای کاری که دلیه و وظیفهات نیست.
دوستان من با وجود مریض بودن براتون آپ کردم و هفتهای دو بار آپ رو منظم نگهداشتم.
دیگه چجوری باید بهتون احترام بذارم؟! کدومتون از من بیاحترامی دیدین؟! غیر اینه که تاحالا آپ تمام فیکهام سر نظم بود؟ به عنوان یه انسان حق بیمار شدن ندارم؟!
YOU ARE READING
V E N G E A N C E [S1]
Romance- خلاصه ↓ ورود بکهیون به خونهی ویلایی پارک، مساوی میشه با قتل دختر اون خانواده و زندگی شیرین بکهیون، در عرض یک شب، تبدیل میشه به یه کابوس بزرگ و پارک چانیول تبدیل میشه به فرشتهٔ عذابش! ༄•༊Fɪᴄᴛɪᴏɴ : تقاص ༄•༊ Cᴏᴜᴘʟᴇ : Chanbaek ༄•༊ Gᴇɴʀᴇ : Romance...