خب الان که دارم این متن رو مینویسم دقیقا یک ماه و ده روز از پابلیش کتاب گذشته و صادقانه بگم که من هیچ وقت فکر نمیکردم..این کتاب خونده بشه ولی الان که میبینم به وسطای داستان رسیدیم...حس مادری رو دارم که بچش زود بزرگ شده و خودش متوجه نشده..به قول
MN501_kpop
کتابی که آدم مینویسه مثل بچشه..هم لباس خوب میخواد (کاور)،باید مراقبش باشیم(کپی و اینا)..و..
خیلی چیزای دیگه
از همتون متشکرم... از همه که از همون اول خوندن کتابو..ووت دادن..کامنت هر چقدر کم ولی عده ایه گذاشتن..به ریدینگ لیستاشون اضافه کردن کتابو
و و و ...
میخوام بگم ممنون که وقت گذاشتینو بوک خوندین و شدین انگیزه من برای ادامه دادن...خیلی دوستون دارم
•جلوی هق هقش را میگیرد•
و حالا میریم سراغ توضیحات خب اگه متوجه شده باشین...نیمه اول بوک درمورد آدم هایی بود که هر چقدرم سن هاشون متفاوت بود ولی مشکلات مختلفی هر کدوم داشتن...
افسردگی جونگکوک، آلزایمر جویی، یتیم بودن تهیونگ و...
ولی همشون به تدریج و با کمک خودشون(دوست داشتن خودشون) و داشتن یک نفر پیش خودشونن تونستن از پس مشکلشون بربیان...زیاد صحبت نمیکنم...حرفام رو میذارم برای پایان فصل اول
و اینکه یه توضیح کوچیک درمورد نیمه دوم فصل اول داستان
نیمه دوم بیشتر ژانر کمدیه ولی بقیه ژانرها هم هستن..یه جورایی یه پلی برایه فصل دو هست که از الان ذوق مرگم براش🐤🍼🐾📯
تنها چیزی که بابتش ناراحتم
اینه 👇
چرا انقد کامنتا کمه😭😭
اِنی وِی
لاو یور سلف😘❤
عال د لاو❤;-) ✌
YOU ARE READING
Milk & Chocolate (Vkook)
Fanfiction+ میدونی چیه ؟ شیر و شکلات از عناصر مهم زندگی، برای بشریت میتونن محسوب بشن..حداقل برای من و تو که اینطوره..مگه نه؟ -بله،پروفسور کوکی #vkook ~~~~~ + چقد منو دوس داری سهون؟ سهون کوچولو دستاشو از هم باز کرد و سعی کرد بزرگترین چیزی که میتونه رو نشون بده...
