یه روز یه آدم باسواد به من گفت زمانی میتونی یه زنو درک کنی که یا با کفش پاشنه بلند ده کیلومتر راه بری یا دسته کم دو شکم بزای ..
خوب من نمیدونم همون فرد چه قدر درک از زن ها داره اما من میتونم بگم خوب درکشون میکنم..
چون همین الان دارم با کفش پاشنه بلند به دنبال تنها کسی که میتونم تو این شرایطم بهش اعتماد کنم میدوئم..
هنوز به اون مرحله نرسیدم که بتونم بچه بیارم و با توجه به چیزایی که دیدم امیدوارم شرایطش پیش نیاد..
لابد دارین از خودتون میپرسید که چرا دارم مثل کسایی که دچار اختلال جنسیتی شدن حرف میزنم اما خوب..تا بقیه ی حرفامو نشنوید نمیفهمید اوضاع از چه قراره ...
به هر حال اسم من کایه..یا همون کیم جونگین..اما اگه شما منو دیدید کیم جونگ می صدام کنید ..^^^اگه دوست دارید ادامه پیدا کنه اعلام کنید کیوتی ها ★★
عزیزان وت ها به مقدار قابل توجه بره بالا آپ میکنم..
امیدوارم اصکی یا الهام برداری نشه از فیکم مرسی..
YOU ARE READING
I'ᴍ Nᴏᴛ A Gɪʀʟ
Fanfictionبه زور دست خودمو جدا کردم و تو صورتش داد زدم "چی کار میکنی خانوم محترم؟" با کلافگی زیاد نالید"خانوم محترم چیه احمق منم کیم جونگین! ★★★ خوب کیم جونگین بهت تبریک میکم از حالا به بعد تو تمام آپشنای یه دخترو داری..چه حسی داری؟ "یه حس عن..." ★★★ چی میشه...