♡ قسمت چهارم ♡

132 24 6
                                    

بهم بگو 'هیونگ' !

گرد شدن چشمهای جی آن با دیدن بوسه ی روبروش همزمان شد با عقب کشیدن چانیول . متعجب پلک زد و صدای چانیول دراومد :
_ کی برگشتی ؟!
دختر روبروش دستی بین موهای بلند و لختش کشید گفت : از فرودگاه یه راست اومدم اینجا ! کجا بودی ؟! ایشون کی هستن ؟!
جمله ی آخرش رو با نگاهی که به سرتاپای جی آن انداخت گفت و چانیول و باعث شد چانیول و جی آن نگاهی بهم بندازن !
_ رفیقمه ! رفته بودیم دور بزنیم !
دختر دوباره و این بار با دقت بیشتری نگاهش کرد و گفت : چطور این دوستتو من نمیشناسم ؟!
و لبخند زد : کیم ته رین هستم ! دوست دختر چانیول !
جی آن چند لحظه صورت شبیه به عروسکش و بعد دست دراز شده ش رو نگاه کرد و بعد لبخند معذبی زد و دستشو جلو برد : اوه ... خوش وقتم ! لی کیم هستم !
نگاه اون دختر حالا رنگ جدیدی گرفته بود و لبخندش عمیقتر شد . دست جی آن رو کمی فشرد و بعد رها کرد .
جی آن نیم نگاهی به چانیول که به طور عجیبی بهش خیره مونده بود انداخت و لبشو از داخل گاز گرفت . بدون اینکه حواسش باشه این کار تقریبا دخترونه محسوب میشه ‌!
صدای چانیول بلند شد و شروع به دور شدن کرد چون همون لحظه به سمت آشپزخونه راه افتاد : میبایست بری خونه و استراحت کنی !
ته رین جوابشو داد : خب اومدم که توی بغل تو خستگی در کنم دیگه !
جی آن از خودِ نسبتا اوپن مایندش توقع نداشت اما رنگ به رنگ شد و میزان تغییر رنگش وقتی ته رین بعد از جمله ش برگشت و چشمکی بهش زد سه برابر شد .
چانیول بی اونکه واکنشی به جواب دوست دخترش بده بطری آب رو بالا رفته بود و وقتی برش گردوند توی یخچال برگشت و با لحن سردی رو به جی آن گفت : میتونی توی اتاق مهمان استراحت کنی !
جی آن که حس میکرد دیگه با فعل " استراحت کردن " قرار نیست کنار بیاد تند پلک زد و گفت : اوه ... نیازی نیست من روی کاناپه -
_ خوشم نمیاد کسی روی کاناپه ام بخوابه ! شب بخیر !
چانیول برخلاف یک ساعت اخیرش روی حالت جدیت سوییچ شده بود و جی آن شوکه از رفتار عصبی مرد روبرو گیج پلک زد و گفت : باشه ... مرسی !
سری خم کرد و به سمت راه پله رفت . در اتاق که پشت سرش بسته شد نفس حبس شده شو رها کرد و قبل از اینکه تصمیم به خواب بگیره چند لحظه به روبرو خیره مونده بود و این آشنایی عجیبش با اون مرد رو یک بار برای خودش مرور کرد ‌...
این عادی نبود ... هیچ چیز قرار نبود عادی پیش بره ...
برای اسم گذاشتن رابطه اش با اون مرد قرار بود " رفاقت " تبدیل به کلمه ی مسخره ای بشه ...
➴➴➴

_ بله ... بله ... متوجهم ... یک ساعت دیگه ؟! یک کم دیره ! جایی قرار دارم ! بله ... بسیار خب ! منتظر میمونم !
قطع کرد و نفس عمیقی کشید .
_ نمایندگی بود ؟!
قلبش به زیبایی سقوط آزاد به سمت شلوارش پیدا کرد و پرید . شوکه به سمت منبع صدا برگشت و با دیدن مجسمه ی خوش تراش پارک چانیول فقط با یه حوله دور کمرش وسط سالن چشمهاش حتی درشت تر هم شدند . چند لحظه پلک زد و چانیول پوکر گفت : جذابیتم لالت کرد پسر ؟! مردی ؟!
جی آن سرفه ای کرد و گفت : بله ! گفت تا چند دقیقه دیگه میرسه !
چانیول سر تکون داد : خوبه ! باید بری برای تمرین حاضر شی !
نیش جی آن با یادآوری این موضوع که امروز اولین روزش توی تمرین های تیم ملیه باز شد و لبخند صادقانه و برق چشمهاش باعث شد چانیول خنده ی کوتاهی بکنه .
_ احمق ! بیا صبحانه درست کنیم !
جی آن با لبخند سر تکون داد و همراهش راهی آشپزخونه شد .این همون چانیول دیشبی بود که راهش داده بود داخل خونه اش و دوباره مهربونی ذاتیش داشت از پشت اخم های مصنوعیش خودش رو نشون میداد . همونطور که وسایل رو از یخچال در می آورد گفت : قهوه جوش رو راه بنداز !
جی آن لبخند زد و به سمت قهوه جوش رفت . درگیر تنظیمش بود که چانیول گفت : دیشب با همین لباسا خوابیدی ؟
جی آن بدون اینکه برگرده گفت : اوهوم !
_ ریلی ؟! با جین ؟!
جی آن برگشت و گفت : آره ! لباس نیورده بودم که !
چانیول اخم کرد . جی آن منتظر بود حرفی بزنه اما چند ثانیه بعد برگشت به سمت سینک و مشغول شستن میوه ها شد .
جی آن چند لحظه گیج نگاهش کرد و سر تکون داد ‌. قهوه جوش رو به برق زد و بینشون سکوتی که جی آن عصبی بودنشو حس میکرد برقرار شد . اما دومین باری که جی ان برگشت بخاطر صدایی بود که از سمت دیگه بلند شد : گود مورنینگ !
برگشت و لبخند کمرنگی به دختر حوله پوش زد . ته رین به سمت چانیول که برنگشته بود و در جوابش فقط یه " گود مورنینگ " دیگه تحویل داده بود رفت و از پشت بغلش کرد : چه دوست پسر چنتلمنی دارم من !
جی آن هم به سمتشون رفت و چانیول با حضور جی آن برگشت : چیزی میخوای ؟!
_ عا ... ماگ !
و لبخند معذبی بهشون زد و چانیول گفت : اونجا ، اون گوشه روی کانتر !
جی آن سر تکون داد و تقریبا از کنارشون غیب شد .
چند دقیقه بعد هر سه پشت میز نشسته بودند و بی حرف از دستپخت پارک چانیول بی اعصاب میخوردند .
_ مثل همیشه عالیه اوپا !
ته رین گفت و چانیول در جوابش لبخند کمرنگی زد .
جی آن لبخند زده بود و با هم چشم تو چشم شدند . چانیول توقع نداشت توی چشمهای برق برقی پسر روبروش گیر بیفته برای همین گیج پلک زد . جی آن با لبخند درخشانش شستشو بالا آورد و چانیول نگاهشو دزدید . جی آن با لبخند نگاهش میکرد که موبایلش زنگ خورد .
سریع برش داشت و گرفت دم گوشش : بله ! شما رسیدید ؟! ... وات ؟! ... نه خواهش میکنم ... من یه قرار مهم دارم و نمیتونم پشت در بمونم ... آخه چطور ...
هوف عصبی ای و بعد بین موهاش دست کشید : تا کی میتونید ؟! ... خدای من ... بسیار خب ! منتظر میمونم !
گوشی رو تقریبا کوبید روی میز و نفس عمیق کشید .
_ چی شده اوپا ؟!
صدای ته رین بلند شد و جی آن نگاهش کرد .
_ اون مرده که قرار بود بیاد درو باز کنه ... تصادف کرده توی راه و پاش شکسته !
_ فاک ! به یکی دیگه زنگ بزن !
چانیول گفت و جی آن رو بهش گفت : نمایندگی اینه خب ! و برای اینکه به یکی دیگه بیاد بهرحال دیره دیگه !
چانیول چشم غره ای به وضعیت موجود رفت و جی آن به موهاش چنگ زد : وای چه گهی بخورم ؟! با جین نمیشه والبیال بازی کرد که !
_ اوپا چرا از لباس هات بهش نمیدی ؟! مگه دوست نیستین ؟!
ته رین یکدفعه ریلکس گفت و چشمهای دو مرد پشت میز درشت شد . چانیول بعد از چند ثانیه گفت : فک کنم نیازی به مقایسه هیکل هامون نباشه عزیزم !
ته رین از قهوه اش خورد : گشاد باشه بهتر از اینه که خفه شه توی این لباس ها !
بهم نگاه کردند و چانیول پوکر شد : مثل اینکه داری خیلی بهم مدیون میشی لی کیم !
جی آن لبخند احمقانه ای زد : تا وقتی که هیونگ صدام نزنی اصلا حساب نیست پارک چانیول !
مدت زمان پوکر بودن چانیول طولانی شد و جی آن روی ساعت نگاه کرد : اوه داره دیر میشه چانیولی !
_ گه بخور !
چانیول از جا بلند شد و جی آن با نیش بازی که بعد از چشمک دوباره ی ته رین شروع به محو شدن کرد دنبالش راه افتاد !
چند دقیقه ی بعد جی آن در حالیکه کمر شلوارک چانیول رو که حکم شلوار رو براش داشت رو تا میزد و حجم گشاد بودن آستین حلقه ای شو بررسی میکرد صدای نعره ی چانیول رو شنید : اگه نمیخوای اولین روز تمرینت رو از دست بدی اینقدر فس فس نکن !
با نیش باز دوید بیرون و چانیول با دیدن ریخت و قیافه ش چند لحظه پوکر نگاهش کرد : جناب کینگ اسپک بد نبود توی این سالایی که ورزش میکردی به این هیکل سکسیتم میرسیدی ! قدت دیگه بلند نشد هیکلتم دیگه رشد نکرد ؟!
جی آن عمرا بداخلاقی های چانیول رو به هیچ ورش نگرفت و با نیش باز گفت : میخوای حالا که رفیق شدیم شبا با هم بریم بدنسازی ؟!
چانیول پوکر تر شد . چیزی که توی دستش بود رو پرت کرد توی صورتش و جی آن که مسیر دیدش مسدود شده بود صدای رفتنش رو شنید : خر مغزمو گاز گرفته بود تورو راه دادم ؟!
جی آن چیزی که روی سرش بود رو پایین آورد و نگاهش کرد . یه کاپشن بود ... و تن چانیول یه پالتو بود !
شونه بالا انداخت و راه افتاد پایین . چانیول داشت با دوست دخترش حرف میزد که جی آن دم پله ایستاد تا دوباره وارد جو معذب حاصل از حضور ته رین نشه . چند لحظه ایستاد و چانیول نگاهش کرد : چرا عین اینایی که جیش دارن سیخ اونجا وایستادی ؟! برو آسانسور رو بزن تا من میام !
جی آن پلک زد و بدو بدو به سمت در دوید . بین راه در عرض چند صدم ثانیه ایستاد و از اون دختر خداحافظی کرد و بعد دوباره دوید تا وقتی که در پشت سرش بسته شد . لگدی برای در خونه ی خودش فرستاد و جلوی آسانسور ایستاد . چند لحظه به کاپشن توی دستش خیره موند و بعد به بینیش نزدیکش کرد . اولین چیزی که در برخورد با چانیول ازش فهمیده بود بوی خوبش بود ! کل وجودش بوی یه عطر قوی و شیرین رو میداد ... برخلاف مردها که معمولا تلخ میپسندند عطر چانیول شیرین و سرد بود و حتی این یه تصویر مهربون تر از چانیول براش ساخته بود .
_ خب به سلامتی بجای هیونگ میتونم بهت بگم توله سگ ؟! بطور عجیبی بهت میاد !
شنیدن صدای چانیول برای بار دوم توی اونروز از جا پروندش . از بینیش فاصله ش داد و گفت : بیا بگیرش !
_ سردت نیست ؟! چه مردونه !
چانیول جدی گفت و جی آن نگاهش کرد : دادی من بپوشم ؟!
چانیول نگاهشو سرد گرفت و وارد آسانسور شد . جی آن پشت سرش رفت و بعد از چند لحظه سکوت بی حرف پوشیدش . گشادیش خیلی تابلو نبود اما آستینهاش که تا انگشتهاش رو پوشونده بودند باعث شد لبخند کمرنگی بزنه . در حالت عادی ... اگه یه دختر بود و یه پسر براش اینکار رو میکرد براش کیوت بنظر می اومد و کلی ته قلبش ذوق میکرد اما لبخندشو جمع کرد و نفس عمیقی کشید ... اون لی کیم یه مرد بیست و هفت ساله بود و پارک چانیولی که باید هیونگ صداش میزد یه دوست دختر مثل عروسک داشت !
اصلا جی آن دختر هم میشد دختر زشتی بود ! کدوم پسری از دختری به قد بلندی و مردونگی اون خوشش می اومد ! مردها از دخترای کیوت و عروسکی خوششون می اومد و جی آن فقط چشمهای رنگی و موهای طلایی داشت و اونا رو هم که فعلا نداشت !
چه بلای کوفتی ای سر جیانا لیِ کوه اعتماد به نفس اومده بود و این فکرهای کوفتی چی بودند که توی روز اول تمرینش میکرد ؟!
سرشو به اطراف تکون داد و نفس عمیقی کشید .
پشت سر مرد همسایه به سمت ماشینش راه افتاد و وقتی سوار شد و چانیول راه افتاد بعد از چند دقیقه به حرف اومد : هر جور شده برات جبران میکنم ! خیلی به زحمت افتادی !
_ همینکه پرحرفی نمیکنی و فضول نیستی میتونم ازت ممنون باشم !
چانیول با همون لحن سرد و به آرومی گفت و باعث شد جی آن نگاهش کنه ... بازگشت چانیولِ مهربون ؟!
چند لحظه نگاهش کرد و حرفی نزد . چانیول راهنما زد و چرخید و گفت : بزرگ شدن توی امریکا اینطوریه ؟! که سرت به زندگی دیگران نباشه ؟!
جی آن چند لحظه پلک زد و گفت : ما هنوز اونقدرا باهم صمیمی نیستیم که بخوام فضولی کنم !
_ پس فضولیت گل کرده اما خجالت کشیدی و نپرسیدی ؟!
_ من خجالتی نیستم ... فقط سعی کردم پشیمونت نکنم ! بهرحال بهت زیادی مدیونم !
_ هوم خوبه ! روی همین دنده پیش برو تا پشیمون نشم !
_ پشیمونت نمیکنم ! قول میدم !
جی آن با لبخند کمرنگی گفت و چانیول نگاهش کرد . چرا و چطور چشمهای این مرد همیشه برق میزدند ؟! عینک آفتابیشو زد و با چشم غره پاشو روی گاز فشار داد .
➴➴➴
پشت سر همسایه ی مهربونش وارد شد و اولین نفر سر مربی متوجهش شد . لبخندی به چانیول زد و به سمت سرمربی رفت تا سلام کنه !
_ رزومه ی خوبت جایگاهتو خرید ! خودتم باید ثابتش کنی !
جی آن لبخند زد و تعظیم کرد : تمام تلاشمو به کار میگیرم سرمربی !
_ هر چی ازت شنیدم خوبی و حرفه ای گری بوده ! نکنه به همه گفتی ازت تعریف کنن ؟!
ابروی جی آن بالا رفت : منظورتون ... چیه ؟!
_ پرس و جو کردم ؛ از محل کارت و باشگاه هایی که براشون بازی کردی ! اونجا امریکاست و یه سرچ کوچیک میتونه همه چیزو روشن کنه !
چشمهای جی آن خیلی تلاش کردند اما نتونستند گرد نشن ! شوکه پلک زد : اونا ... چی بهتون گفتن ؟!
_ نیازی به گفتن نبود در واقع ! خودم همه چیزو دیدم ! رزومه ات پر از فعالیت و درخشش عه !
جی آن چند لحظه ی دیگه نگاهش کرد تا اگه منظور خاصی پشت حرفهای اون مرد هست بفهمه اما نگاهش صادقانه تر از این حرفها بود و طپش قلب جی آن کم کم به حالت عادی برگشت !
_ لباس عوض کن ! اینکه فعلا ذخیره ای دلیل نمیشه تمرین نکنی !
جی آن لبخند معذبی زد ، تعظیم کرد و تا رختکن دوید !
توی رختکن پارک چانیول بود و باز اون هیکل ورزیده اش ! بهرحال پسرها این حرفها رو با هم نداشتند و جی ان باید عادت میکرد ! لبخند زد و گفت : امروز اولین روزمونه !
چانیول تک خنده ای کرد : چیه نکنه میخوای در ادامه بگی بیا صدمین و هزارمین روز رو کنار هم باشیم اوپا؟!
جی آن گیج پلک زد و چانیول خندید : کیوت !
موهاشو بهش ریخت و از کنارش رد شد و بیرون رفت . جی آن چند لحظه بعد از شوک در اومد و چون به جز اون کاپشن چانیول چیز دیگه ای نداشت فقط درش آورد و آویزونش کرد و به بقیه ملحق شد !
توی سالن کم کم همه جمع میشدند و برای گرم کردن میرفتند که توجهشون به تازه وارد جدید جلب شد ! البته به جز جی آن چند تازه وارد دیگه هم بودند اما گویا اون ها از قبل با هم آشنا شده بودند .
جی آن بلانسبت نی نی دو ساله دنبال چانیول گشت تا بچسبه به تنها آشنای اون جمع که چانیول زودتر گفت : هی بیا با بقیه آشنا شو !
به سمتشون رفت و تعظیم کرد : لی کیم هستم ! لطفا از من مراقبت کنید !
_ ایگو ! چرا بازیکنای جدید همه اینقدر کیوتن ؟! من جونمیونم ، بازیکن آزاد ! میتونی هیونگ صدام کنی !
_ شایدم تو باید هیونگ صداش کنی هیونگ !
صدای چانیول از بکگراند اومد و مرد روبرو چشمهاش درشت شد : چی ؟!
جی آن لبخند معذبی زد : من متولد ۹۰ هستم و ۲۷ سال دارم !
بقیه پچ پچ کردند و جونمیون گفت : خب همسنیم ! پس بیا با هم صمیمی بشیم !
جی ان لبخند زد و با اشتیاق سر تکون داد !
_ کیم جونگین ؛ سرعتی زن !
مرد کنار جونمیون با دست دراز شده گفت و جی آن با لبخند دستشو فشار داد : هم پستیم ! میتونم کلی چیز ازتون یاد بگیرم !
مرد قدبلند لبخند کجی زد : حالا که هیونگی معذب نباش ! و اینکه حتما !
_ تفاوت قد رو بین دو سرعتی زن مشاهده میکنید !
چانیول دوباره اعلام وجود کرد و همه خندیدند اما جی آن فقط چند لحظه پوکر نگاهش کرد و چانیول هم براش زبون در اورد ! خب مثل اینکه اون دو تا زود در حال پیشرفت کردن بودند !
_ اوه سهونم ! قدرتی زن !
جی ان با لبخند جواب دستش رو داد و تعظیم کرد .
_ جانگ ییشینگ ! پاسور دوم ! اسمم سخته میتونی لی صدام کنی !
جی آن با دیدن چال جذابش لبخند عمیقتری زد : خوش وقتم ! هر دوشون قشنگن !
_ لی هیونگ اصالتا چینیه ولی کره بزرگ شده ! تو هم از خارج اومدی درسته ؟ امریکا ؟!
جی آن در جواب جونگین سر تکون داد : من برعکسم تقریبا ! کره ایم اما امریکا بزرگ شدم !
_ خوبه با هم زبان کار کنین ! بریم سر تمرین بقیه بمونن واسه بعد !
چانیول گفت و همه ی جوجه اردک ها دنبال کپتان تیم راه افتادند تا گرم کنند و تمرینشون رو شروع کنند !
جی آن حسابی هیجان زده بود ...
دو تیم شدند و توی سنگ کاغذ قیچی چانیول برد و توپ رو برداشت و به سمت ته زمین برای سرویس رفت !
جی آن رفتنشو از پشت تور نگاه کرد و وقتی حواسش جمع اینکه باید اون توپ رو دریافت کنه شد روی زانوهاش خم شد و حالت آماده باش به خودش گرفت . بهرحال توی یارکشی ییشینگ اونو زودتر کشیده بود ؛ البته از کجا معلوم چانیول قرار بود جی آن رو بکشه اصلا ؟! چون وقتی ییشینگ اسمشو گفت چشم غره رفت ؟! این دلیل محکمی نیست البته !
دونسنگ قد بلند با تمام قدرت توی توپ کوبید و جی آن یه شیرجه ی فوق العاده برای دریافت رفت و توپ توسط ییشینگ به سهون پاس داده شد اما اسپک قدرتیش از سد دستهای چانکای عبور نکرد و درست روی خط فرود اومد !
لبهای جی آن آویزون شد و به اخم سهون و فحش زیرلبی که داد چشم دوخت ! بعد از شادی کوتاه تیم مقابل چانیول دوباره برای سرویس رفت و دوباره دریافت جی آن و پاس ییشینگ این بار به خودش و اسپک جی آن که درست از لب تور رد شد و چانیول مجبور شد خودش بلندش کنه و صدای عصبیش بلند شد : لی کیم این اسپک های گه رو تحویل من نده !
جی آن آب دهنشو قورت داد و بهرحال توپ برگشت ! این دفعه سهون توپ رو خوابوند و امتیاز مال اونا شد !
چانیول برگشت سمتش و از پشت تور با اخم قیافه ی مظلوم شده شو نگاه کرد .
_ فعلا که این اسپک گه بهمون امتیاز داد ! سر تازه وارد داد نزن کپتان !
ییشینگ که لب تور بود رو به چانیول گفت و چانیول نفس عصبیشو بیرون داد . توقع داشت عصبانیتش جواب مرد اینور تور رو بده اما فقط صاف ایستاد و منتظر دریافت شد !
تا وقتی که ست رو در کمال ناباوری و پاره شدن سهون و ییشینگ و تجربه کسب کردن جی آن و دو بازیکن جدید دیگه گرفتند جی آن کم کم توی اسپک زدن از روی تور مردونه پیشرفت کرد ! خراب هم کرد اما چانیول دیگه سرش داد نزد ! در عوض کم کم داشت از خودش راضی میشد و میدونست تلاش بیشتر لازمه و حتما اسپکهاشو بهتر میکنه !
استراحت بین دو ست روی نیمکت ولو شد و بطری رو خالی کرد توی صورتش . ناله ای از شدت کوفتگی کرد و بقیه ی آب رو خورد !
_ ایگو کیم چه قرمز شدی !
صدای سوهو بود و با حوله ی توی دستش بادش زد ! لبخندی تحویلش داد : دیگه دارم پیر میشم فک کنم !
_ تازه هنوز فک کنی پیرمرد ؟!
صدای پوکر چانیول بود اما باعث شد همه بخندند !
سه دقیقه ی بین دو ست رو کمتر حرف زدند و بیشترش هم تیم بازنده در حال آنالیز باختشون بودند و کمی کری خونی که " بهتون آسون گرفتیم " و این حرفها ! به زمین برگشتند و خب ... ست دوم رو پارک چانیول و تیمش گرفتند و انتقامشون رو عملی کردند !
هنوز ست سه شروع نشده بود که صدای جدی مرد پشت تور بلند شد : هیونگ ! کیم رو با سوهو هیونگ عوض کن!
_ یاااا !
دو نفر همزمان با هم گفتند !
چانیول پوکر شد و برگشت به سمت جونمیون : تو چرا نگفتی هیونگ کامل شین ؟!
جونمیون پوکر پلک زد : چون تو کار احمقانه نمیکنی ؟!
جی آن نمیدونست چرا چانیول بعد از اون جمله لبهاشو روی هم فشار داد و حتی اخمش عمیقتر شد !
چانیول نگاهشو گرفت و رو به ییشینگ گفت : جا به جا کن ! میخوام بازیش دستم بیاد !
ییشینگ شونه بالا انداخت : خودش باید تصمیم بگیره ! اما دفعه ی بعد بازیکنامو نمیدم !
و هر سه _ حتی جونمیون _ به جی آن خیره شدند .
_ من میخوام اینجا بمونم !
قیافه شو مظلوم کرد و گفت و چانیول چشم غره رفت : باید یادآوری کنم یه مرد بیست و هفت ساله ای و دختر سیزده ساله نیستی یا خودت میدونی ؟!
جی آن اخم کرد . به سمت تور رفت و لب تور با ییشینگ و بعد با جونمیون های فایو رفتند اما با اخم از کنار چانیول رد شد و سرجای جونمیون ایستاد !
اون بازی به پنج ست رسید و بله ! تیم پارک بازنده شد !
دلیلش آدم خاصی نبود ! اونا خوب بازی کردند اما اشتباهات کوچیکشون باعث شد با اختلاف کم ست ها رو واگذار کنند !
به سمت نیمکت ها رفتند و سرمربی بهشون خسته نباشید گفت !
_ بازی قوی ای بود !
جونمیون گفت و همه تایید کردند .
_ برین لباس عوض کنید ! برای امروز ترکوندین !
_ و ترکیدیم !
جونگین در جواب سرمربی گفت و همه خندیدند ! به سمت رختکن راه افتادند و جونمیون دستشو دور گردن جی آن انداخت : دریافت هات خیلی خفنن رفیق ! حواسم بهت بود یه دونه دریافتم خراب نکردی !
و دم گوشش زمزمه کرد : همش تقصیر اون پارکِ حواس پرته !
جی آن ریز خندید و لبخند زد : به پای تو نمیرسم سونبه نیم !
جونمیون لبخند زد و گفت : یک کم بگذره به پای منم میرسی پسر !
و بی توجه به تقریبا خیس بودن سرش موهاشو بهم ریخت و رفت .
لبخند روی لبهای جی آن باقی موند ... به فاصله ی کمتر از یک ماه گذشته توی کشوری که توش بزرگ شده بود بعد از بازی تحقیر میشد ، فحش میشنید و کتک میخورد اما حالا تک تک اون آدمای جدید و غریبه بهش لبخندهای درخشان میزدند و سر بودنش توی تیمشون بحث میکردند و خوشحال بود ... اگه قرار بود تا آخرش با ترس و لرز جلو بره به تمام این محبت ها می ارزید و فقط کافی بود لو نره ! اونموقع تمام سختی های پسر بودن رو تحمل میکرد و به عشق دیرینه اش میرسید ...
➴➴➴

" اینطور نبود که بهش فکر نکرده باشم ؛ بهرحال هر بازیکن حرفه ای باید توی یه تیم باشگاهی هم فعالیت کنه ! این چیزی بود که خودمم میدونستم اما اینکه بین اونهمه تیم تاپ وقتی بهترین پیشنهادم از سمت تیم باشگاهی چانیول بود و یجورایی احمق بودم اگه قبولش نمیکردم نمیدونم چرا نتونستم فقط نسبت به واژه ی " سرنوشت " بی اعتنا باشم و فکر نکنم که اینا همه یه نشونه نیست ؟! "
➴➴➴

➴cαℓℓ мє нyυทg [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]Kde žijí příběhy. Začni objevovat