♡قسمت بیستم♡

117 22 9
                                    


کوله ش که به طور رو اعصابی روی شونه ش سنگینی میکرد رو جابه جا کرد و حواسش نبود این همون شونه ی ضرب دیده شه و نباید اینقدر باهاش بدرفتار باشه !

یه بار دیگه بلیطش رو چک کرد و وقتی بالآخره جاش رو پیدا کرد با دیدن آدم بغل دستش آه خسته ی دیگه ای کشید ... کل این چند ساعت رو فرار کرده بود که به اینجا برسه ؟!

چند لحظه بهم خیره موندند و جی آن نمیفهمید چانیول چرا مثل همه ی این روزهای گذشته فقط بهش اخم نمیکنه و روش رو برنمیگردونه ! مگه این روال رابطه شون نبود ؟ جی آن تلاش کنه و چانیول یه حرف تلخ بارش کنه و بعد دست در دست یه دختر جلوی چشمهای همسایه ش بره خونه اش !

اینکه یک شب هم جی آن مهمون تخت اون مرد باشه که دیگه این حرفهارو نداشت !!!

_ جونگین اشکالی نداره جابه جا کنیم ؟

نزدیک ترین آدم دور و برش رو پیدا کرد و جونگین که توی گوشیش بود سر بلند کرد و پلک زد : اوه .. حتما ... مشکلی هست هیونگ ؟

جی آن لبخند کمرنگی زد و گفت : نه فقط میخوام کنار پنجره باشم !

جونگین بلند شد و لبخند زد : پس بفرما هیونگ !

جی آن مهربون ترین لبخندشو به اون کیت کت دوست داشتنی زد و کنار کیونگسو جا گرفت . دوست نداشت برگرده صورت گیج چانیول رو ببینه ...

جی آن مدام از همه فاصله گرفته بود که مجبور به توضیح نباشه و کیونگسو هم به طور عجیبی پاپیچش نشده بود و حالا هم بعد از چند لحظه بهم نگاه کردن پاهاشو جمع کرد تا جی آن رد شه و جی آن بعد نشستن فقط " مرسی " آرومی زیر لب گفت .

تمام مدتی که روی زمین بودند سکوت بود و صدای گاه به گاه مهماندار و خلبان .

بعد از فاصله گرفتن از زمین کیونگسو گفت : مهم نیست اگه تو مثل خودآزارا بخوای هر بلایی سر خودت بیاری و حرف نزنی ... من چسب تر از این حرفهام ! فقط کافیه دهن باز کنی تا سراپا گوش باشم ...هیونگ !

جی آن لبهای دردناکشو روی هم فشار داد و سرش رو به پشتی تکیه داد .

دستشو روی دست کیونگسو گذاشت و زمزمه کرد : بذار به شونه ت تکیه کنم رفیق ...

کیونگسو فقط کشیدش به سمتش خودش و جی آن سعی کرد به قطره ی اشکی که از گوشه ی چشمش چکید و رفتش توی دهنش بی اهمیت باشه ...
♥️♥️♥️

توی آسانسور سرپا خواب بود ... درواقع برای حرف نزدن با مرد کنارش مجبور " مثلا " خواب بود و به محض دینگ آسانسور چمدونش رو کشید دنبالش و خارج شد . وسط لابی که قرار گرفت چانیول صداش زده بود .

_ کیم ...

و مچش به نرمی کشیده شد . جی آن متوقف شد و بی اونکه حالت چهره ش تغییر کنه به زمین خیره موند تا چانیول حرفش رو بزنه .

➴cαℓℓ мє нyυทg [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora