♡قسمت بیست و ششم♡

102 25 11
                                    


پشت سر دوست پسرش وارد زمین شد و اعضا با دیدنش به سمتشون اومدند .
_ هیونگ...

همه با نگرانی گفتند و جی آن به این زیباترین مخلوقات خداوند لبخند زد .
_ حالم خوبه پسرا !
_ عمرا !

سهون با چشم غره گفت و جی آن نگاهش کرد : دوست دختر جذاب تو خوبه ؟ میخوام باهاش عکس بگیرم !

سهون که نیشش باز شده بود دوباره اخم کرد : میگم یدفعه بیاد ، ولی بحث رو عوض نکن !

شینگ گفت : این رنگ و روی پریده به ما ثابت نمیکنه حالت خوب باشه !

جی آن رو به کیونگسو کرد بلکه اون نجاتش بده اما پزشک بی وجدان اخم کرده بود و سر تکون داد : موجود نادری که مشاهده میکنید درحال از پا در آمدن است اما پا شده اومده تمرین !

_ وات د فاک ! اومدی تمرین ؟ برای دیدن ما نیومدی ؟
جونمیون شوکه گفت و لحظه ی بعد سکوت عجیبی بخاطر فحش دادن هیونگ بچه مثبتشون همه جا رو فرا گرفت .

همه پلک زدند و صدای چانیول از بالای سرشون بلند شد : گرم کنیم پسرا ! کسی قرار نیست این جوجه رو راه بده داخل !

پوکر رو به دوست دخترش گفت و رفت . جی آن نتونست لبخند نزنه فقط لبهاشو روی هم فشار داد و سر تکون داد : برین گرم کنین وحشیا !

دونه دونه رفتند و جی آن و کیونگسو رفتند و توی جایگاه تماشاچی ها نشستند .

به تمرین خیره موندند و بینشون سکوت شد ...
چند لحظه معذب گذشت و جی آن بالآخره گفت : تا کی ... باید استراحت ‌‌کنم ؟

کیونگسو چند لحظه نگاهش کرد و انگار فکر میکرد .
_ فعلا زوده هیونگ ! شاید فکر کنی حال عمومیت مثل قبله اما بدنت هنوز ریکاوری نشده !
_ میدونم زوده ... خودم هنوز آماده نیستم ... ولی تا کی ؟

کیونگسو فکر کرد و گفت : تا دو هفته ی دیگه صبر کنیم ببنیم چی میشه ..‌.
جی آن سر تکون داد و نفس عمیق کشید .
دوباره بینشون سکوت برقرار شد. به بازی پسرها خیره موندند و جی آن زیر چشمی معذب مرد کنار دستش رو نگاه میکرد.

چند دقیقه طولانی که گذشت با تردید صداش زد:سو ...

به سمتش برگشت اما هنوز دهن باز نکرده بود که از سمت دیگه صدا زده شد ؛ مربی بود : کیم بیا اینجا !
به سمت کادرفنی برگشت و دید منتظر نگاهش می کند شونه بالا انداخت و به سمتشون رفت. کنار سرمربی جا گرفت و مرد میانسال شروع کرد صحبت کردن ؛ از حالش پرسید و اینکه بهتره یا نه ...

_ بازی های قبلی رو آنالیز کردیم و بعد از کلی فکر و تحلیل به این نتیجه رسیدم که بهتر بذارمت توی ترکیب اصلی ! البته باید اول حالت خوب شه !
برای چند ثانیه ضربان قلب دختر روبروش بالا رفت و گوشه ی لب هاش در حال بالا رفتن بود که متوجه چیزی شد : پس جونگین چی ؟

➴cαℓℓ мє нyυทg [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang