♡ قسمت پنجم ♡

123 23 3
                                    

بهم بگو ' هیونگ '

_ هی ... هی لی کیم ! هی کینگ اسپک پاشو ببینم !

هل سومی که به بازوش وارد شد پلکهاش از هم فاصله گرفتند و بعد از چند ثانیه گیج زدن متوجه دو ابروی در هم رفته ی روبروش شد و تکیه شو از پنجره گرفت و صاف نشست !
دستی بین موهاش کشید و گفت : اوه ... خواب رفتم !
چانیول که پوکر بهش خیره مونده بود در رو باز کرد و پیاده شد ‌. جی آن هم پرید پایین و پشت سرش تا آسانسور راه افتاد . چند لحظه سکوت بود و شکننده ی اون سکوت صدای زیبای معده ی پسرِ فیک بود !
دستشو روی معده ش فشار داد و مقدساتش رو قسم داد که چانیول حواسش نبوده باشه اما خب وقتی برمیداری دروغ میگی نباید توقع زیادی از مقدساتت داشته باشی ! پس چانیول با ابروی بالا رفته نگاهش کرد و بعد زد زیر خنده !
جی آن در حال گاز گاز کردن لبهاش بود و با اینکه داشت آب میشد اما خودشم باورش نمیشد اونقدرام ناراحت نیست چون چانیول باز خندیده بود ! وات د فاک خب ؟!
_ اون مرتیکه کی قراره بیاد در رو باز کنه ؟!
جی آن نگاهش کرد : عا ... گفتم بیاد کارت رو بذاره توی لابی خودم برمیدارم !
چانیول سر تکون داد و همون لحظه در باز شد و جی آن پشت سر مرد بلندتر راه افتاد .
کارت روی میز وسط لابی بود . جی آن برش داشت و لبخند زد : مثل اینکه بالآخره !
چانیول نفس عمیقی کشید : بهرحال باید لباس های منو بدی ! پس برو لباس عوض کن یه چیزی سفارش میدم !
چشمهای جی آن در لحظه سه برابر شدند : ها ؟!
شوکه گفت و چانیول پوکر شد : درک میکنم خون به مغزت نمیرسه ! برو لباس عوض کن !
جی آن پلک زد : خب ... چرا تو نمیای اینور ؟!
و به خونه ش اشاره کرد . چانیول چند لحظه نگاهش کرد و شونه بالا انداخت : باشه ! گیو اند تیک ! (give and take )
جی آن لبخند کمرنگی زد و جلوتر رفت ؛ کارت رو زد و در بالآخره باز شد .
_ بفرمایید !
با دست کپتان تیم رو دعوت به داخل کرد و چانیول با دستهایی فرو رفته در جیب وارد شد . جی آن پشت سرش نفس عمیقی کشید و در رو بست .
_ پس یه بازیکن معمولی توی امریکا در حد یه پنت هاوس توی سئول در میاره درسته ؟!
جی آن با به حرف اومدن یک دفعه ای اون مرد گیج پلک زد . چند لحظه معذب گردنش رو خاروند و لبخند کمرنگی زد : نه اونقدرا ولی ... خب !
چانیول : تقریبا همونقدرا !
جی آن لبخند کمرنگی زد و به سمت آشپزخونه رفت تا از زیر نگاه دقیق چانیول فرار کنه : یکی مثل خودت دیگه !
صدای پوزخند چانیول بطور عجیبی شنیده شد : من پنج ساله بازیکن تیم ملی ام رفیق ! قبل اون گه در بساط نداشتم !
سر بلند کرد و از همونجا نگاهش کرد : یعنی چی ؟! مگه توی باشگاهی چیزی بازی نمیکردی !
_ به یه بازیکن از یه باشگاه دسته یک چقدر میدن ؟!
جی آن پلک زد : پس چی شد یهو دعوت شدی تیم ملی ؟
حالت چهره ی مرد نشسته توی پذیرایی دوباره صد و هشتاد درجه تغییر کرد . اخم کمرنگی کرد و نفسشو داد بیرون : خدا بهم نظر کرد !
و پوزخند سردی زد ! جی آن چند لحظه گیج نگاهش کرد و پلک زد . وقتی اونقدر واضح تمایل نداشتنش رو به اون بحث دید سری تکون داد و دیگه کشش نداد . عوضش ازش پرسید چی سفارش بده و بعد از زنگ زدن رفت به اتاقش تا لباس عوض کنه !
تند و تند دوش گرفت و با نهایت سرعت برگشت تا مهمونش رو تنها نگذاشته باشه ! گرچه بعید میدونست چانیول در واقع اهمیت بده اما بهرحال جی آن نمیخواست حس بدی داشته باشه !
وقتی از راه پله پایین اومد چانیول هنوز همونجا روی مبل در حال چک کردن موبایلش بود !
با شنیدن صدای پا برگشت به سمتش و چند لحظه نگاهش کرد : غذا رو گرفتم !
جی آن راضی از اینکه پولش رو همون لحظه واریز کرده بود و باز چانیول رو دست به جیب نکرده لبخند کمرنگی زد : ببخشید که منتظر موندی !
چانیول چشمهاشو چرخوند : چه لوس !
جی آن پوکر شد و کنارش روی مبل جا گرفت : میتونیم پشت میز هم بخوریم !
چانیول باز پوکر شد : مگه اومدیم سر قرار که یبس پشت میز بشینیم ؟!
جی آن هم پوکر شد : حس میکنم به دخترا علاقه ی ویژه ای داری که همه ی کاراشونو به من نسبت میدی !
چانیول چشم غره رفت : تا وقتی که هی یادت میره یه مرد بیست و هفت ساله ای فکر کنم باید بهت یادآوری کنم ! گرچه انتظار زیادی ام نمیره امریکا دیگه فرهنگش داره زیادی رو به تباهی میره !
_ تو خوبی !
جی آن فقط تونست در جوابش با حرص بگه و چانیول قیافه کج کرد ‌‌. هر دو باکس های غذاشونو باز کردند و تصمیم گرفتند به جای این بحث های مسخره روی سیر کردن شکمشون تمرکز کنند !
چند دقیقه گذشت و اینبار جی آن گفت : اعضای تیم ...
_ چطورن ؟!
_ همیشه اینقدر مهربونن ؟!
ابروهای چانیول بالا رفت .چند لحظه نگاهش کرد و پلک زد .
_ مهربونن ؟!
جی آن سر تکون داد : مثل فرشته ها میمونن !
_ حداقل خودِ من پنج بار امروز سرت داد زدم !
چانیول با لحن متعجبی گفت و جی آن لبخند صادقانه ای زد : تو که خودت از همه شون فوق العاده تری !
_ وات ؟! مسخره میکنی ؟!
_ از کجای حرفهای من مسخره کردن برداشت کردی ؟!
_ تو چی رو مهربونی برداشت کردی ؟!
_ از وقتی که پام رو گذاشتم کره یک نفرم باهام بدرفتاری نکرده پارک چانیول ! ولی تو یکی از همون اول مثل یه رفیق باحال بودی ! حتی اگه اینو نخوای من نمیتونم اینطوری برداشت نکنم ! توی خونم نشستی و مثل رفقای سی ساله روی مبل غذا میخوریم و میگی بهت نگم فوق العاده ؟!
_ من که گفتم گیو اند تیک احمق !
_تو اسمشو هر چی دوست داری بذار ! من توی کشوری بزرگ شدم که مردمش حتی یه لبخند بهت نمیزنن چون شبیهشون نیستی ! حالا تو میتونی تا آخر عمرت سر من داد بزنی و من بخاطر اون لباس هایی که بهم قرض دادی تا آخر مدیونتم !
بعد از سخنرانی جی آن چانیول گیج چند لحظه پلک زد و نگاهش کرد ‌.
_ خب من آدم اجتماعی ای نیستم اما چرا اینقده دلم میخواد با تو رفیق شم ؟!
_ چون خری !
چانیول با پوزخند گفت .
_ من از دور ، از همین جایی که نشستی و داری غذا میخوری جذابم ! یه قیافه ی جذاب و هیکل کشنده و پول گنده دارم و تا همین جا همه چیز خوبه ! ولی وقتی به قول خودت بخوای رفیق شی و سرتو بکنی توی زندگی کثافتم اون وقت میفهمی که باید پاشی و تا آخرش از دستم فرار کنی ! و متاسفم ! من عادت به پس زده شدن ندارم ! پس همینجا که هستی بمون و هر از چند گاهی بیا با هم غذا بخوریم !
بعد از کوبوندن حرفهاش توی صورت مرد روی مبل یکدفعه بلند شد . جی آن از جا پرید .
_ فکر کنم اشتها ندارم !
_ نه ... من اشتباه کردم باشه ! غذاتو بخور و برو !
چانیول لبخند تلخی به این معصومیتش زد و گفت : تو یکی اصلا نباید نزدیک من شی لی کیم !
و به سمت در راه افتاد و وقتی دستش بین پنج تا انگشتی که بهشون تذکر داده بود لمسش نکنن گیر افتاد اخم کرد : چرا اینطوری فکر میکنی چانیول ؟! تو فوق العاده ای ! ... واقعا ... همینقدر که شناختمت ! واقعا پرفکتی ! همه توی زندگیشون مشکل و نقص دارن ! هیچکس کامل نیست ! چرا اینطوری خودتو قضاوت میکنی ؟!
چانیول دستشو به آرومی کشید ! نفسشو داد بیرون و نگاهش کرد : نظرم عوض شد ! نمیخوام دیگه باهات غذا بخورم !
چشم های جی آن هنوز درشت نشده بود که چانیول رفته بود و در بهم خورده بود . لب برچید . همونجا روی مبل نشست و پاهاشو توی شکمش جمع کرد ...
جی آن ذاتا اهل جا زدن نبود اما همین لحظه تصور اینکه اون مرد پرفکت نخواد باهاش دوست باشه براش زیادی تلخ بنظر میرسید !

➴cαℓℓ мє нyυทg [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang