_ ببین کی اینجاست !دستهاشو از هم باز کرد و دختر روبروش با چشم غره بغلش کرد : همین الآن از اومدنم پشیمون شدم !
_ خیلی با من هاردی رییس کیم !
بعد از یه بغل کوتاه جدا شد و همدیگه رو نگاه کردند .
_ حقته ! چرا شیشه عینکت ضخیم تر شده ؟با تیز بینی پرسید و جیانا شونه بالا انداخت : شماره چشمم رفته بالا ! مثل پیرزنا شدم !
ته رین با اخم بهش خیره موند و جیانا از فرصت استفاده کرد چرخ دستی رو گرفت و هل داد .
_ چرا عمل نمیکنی ؟_ اونی یه دفعه که برات گفتم !
_ میخوام رو در رو بشنوم !
_ اوکی ! میدونی که چشمهام مشکلی ندارن و مشکل از مغزمه ! برای همین عملش ریسکش بالاست ! ممکنه اصلا خوب نشه که هیچ بدتر هم بشه ! در ضمن من از تیغ جراحی و مو تراشیدن هم میترسم !
_ از این عینک ته استکانی گنده چی ؟
_ بنظرت ترسش کمتر نیست ؟
ته رین هوف کلافه ای کشید و سعی کرد چرخ دستی رو از دستش بگیره : بده من ببینم ! این اندازه ی خودت هست !
_ از این چرخ دستی ها دوست دارم اونی ! بذار هل بدم !
لحن کیوتش باعث شد ته رین زیر پوستی لبخند بزنه . احمق ! مثلا مادر یه بچه بود !
_ تنها اومدی ؟
جیانا لبخند منظور داری زد : آه آره کیم اوپا روی آنتن بود نتونست بیاد !
_ منظورم اون نبود !
ته رین پشت چشم نازک کرد . جیانا خندید .
_ اوه پس با کی میتونستم بیام ؟ هیون که مهده !
_ مثلا با پارک چانیولی کسی !
جیانا اخم کرد .
_ میشه از الآن شروع نکنی اونی ؟لحنش دلسرد تر از اونی بود که ته رین بخواد مخالفتی کنه . سر تکون داد و آه کشید .
سوار ماشین شدند و جیانا استارت زد .
_ چه بزرگ شدی جی !چند دقیقه بعد از سکوتشون ته رین به آرومی گفت و جیانا پلک زد : اونی !
_ آخرین باری که اومدم سه سال پیش بود ؟ انگار یک عمر گذشته ... هیون هنوز چهار دست و پا میرفت !
جیانا لبخند کمرنگی زد و به شوخی گفت : میخوای بگی بچه داری پیرم کرده ؟
_ شاید !
توقع داشت اونیش در جوابش مسخره ش کنه اما به آرومی جواب داد و جیانا گیج پلک زد .
_ چیزی شده اونی ؟_ چیزی نشده ! حس میکنم در حق شما دو تا ظلم کردم !
_ در حق من و هیون ؟
ŞİMDİ OKUDUĞUN
➴cαℓℓ мє нyυทg [ᴄᴏᴍᴘʟᴇᴛᴇᴅ]
Romantizm✧ ᴄᴀʟʟ ᴍᴇ ʜʏᴜɴɢ ✧ 🥀✧ژانر: عاشقانه،درام،زندگی روزانه، ۱۹ 🥀✧شخصیت ها: پارک چانیول ، لی جی آن ، دو کیونگسو و 🥀✧نویسنده : - @shiny_ownstory " من فقط یه آرزو دارم ... توی این دنیای مسخره تون نه عشق میخوام و نه حمایت هیچکسی رو ... نه دلم میخواد یه مر...