2

683 111 126
                                    

ساعت 2 ظهر همون روز

ثور: *با چند پاکت پر وارد برج شد* گشنه ها ببینید چی براتون آوردم.

تونی: *با قیافه خواب آلود وارد سالن شد* تو دیگه چرا خونه رو رو سرت گذاشتی؟

ثور: *با تعجب بهش نگاه کرد* خجالت نمی کشی تا الان خوابیدی؟

تونی: *بهش توجهی نکرد و سمت پاکت ها رفت* اینا دیگه چیه ان؟

ثور: از سرزمین های دور هدیه ای برای شما آورده ام.

کلینت: *وارد میشه* مارکو ، چه برایمان آورده ای؟

ثور: *دست می کنه توی پاکت و چیزی در میاره* شامپو سیر پرژک!

کلینت: الان ما باید شامپو پرژک بخوریم؟

ثور: نه این که برای خودمه. برای شما نذری آوردم.

تونی: *در نذری رو باز می کنه* این مایع لزج کرمی دیگه چیه؟

ثور: توی ایران بهش میگن حلیم.....

تونی: *قیافشو جمع می کنه* من نمی خورمش.

ثور: ینی چی که نمی خوری؟ من به خاطرش مجروح شدم. *بعد به جای دندون روی دستش اشاره میکنه* ایناهاش ببین.

لوکی: *از یه جایی ظاهر میشه* آخی بمیرم.

ثور: *خودشو لوس میکنه* حالا که چیزی نشده. تو نگران نباش.

لوکی: *قطره اشکی که از چشمش پایین میاد رو با دستش پاک می کنه* دلم براش کباب شد. بیچاره چی کشیده دست این نره غول رو گاز گرفته. حتما همه دندون هاش ریخته.

ثور: 😒

تونی: *خیلی ریلکس در حالی که داره ماگ قهوه ای که تازه پر کرده ، سر می کشه* مگه نگفتی لوکی مرده؟

ثور: چرا. اتفاقا خودش بهم گفت مرده و اینکه دیگه سراغش نرم.

کلینت: تو هم حرفشو باور کردی؟

ثور: خب معلومه! من به برادرم اعتماد کامل دارم.

تونی: پس چرا الان زندس؟

ثور: 😐 *بر اثر اتصالی سیم های مغزش غش می کنه*

لوکی: *کنار ثور روی دو زانو می شینه* پیس پیس پیس پییییس پس پیس.....

کلینت: داری چی کار می کنی؟

لوکی: *انگشت اشارش رو به عنوان سکوت روی بینیش نگه می داره* هیس.... دارم فاتحه میدم.

بعد از چند دقیقه طولانی لوکی از کنار ثور بلند میشه.

لوکی: خب داشتی چی می گفتی؟

کلینت: الان این کاری که کردی ینی چی؟

لوکی: گفتم که ، داشتم برای مرده فاتحه می دادم. وقتی با ثور تو ایران بودم یاد گرفتم. هر چی هم بیشتر 'پیس پیس' کنی ، بیشتر ثواب داره.

تونی: تو با ثور ایران بودی و اون باز هم نفهمید تو زنده ای؟

لوکی: *لبخند شیطانی میزنه* یپ!

Living In Avengers TowerWhere stories live. Discover now