9

370 78 79
                                    

تونی: *یه بشکن رو هوا میزنه* عجب فکر بکری! پیتر من بهت افتخار می کنم.

پیتر: *خجالت می کشه* خیلی ممنون پدر.

تونی: چی!

پیتر: چی؟ *کمی خودشو جمع و جور کرد* اهم.... ینی خیلی ممنون آقای استارک.

تونی: *اشک شوق نامرئی رو از گوشه چشمش پاک می کنه* بیا بغلم پسرم. *بعد بلند میشه و پیتر رو می چلونه*

پیتر: *نفس نفس میزنه* آقای.... استارک.... نمی تونم.... نفس.... بکشم.

تونی یه دور پیتر رو از بغلش بیرون میاره ، بهش نگاه می کنه و دوباره می چلونتش.

تونی: خب دیگه بسه. *پیتر رو از خودش جدا می کنه و سر جاش می شینه*

استیو: جارویس بهم بگو که از این لحظه تاریخی فیلم گرفتی.

جارویس: البته کاپیتان راجرز.

پیتر: *دستش رو پشت گردنش می کشه* خجالت زدم نکنید آقای راجرز.

استیو: چند بار بهت گفتم آقای راجرز صدام نکن.

پیتر: چشم آقای کاپیتان آمریکا قربان.

استیو: من بهت اینو گفتم؟😐

پیتر: چشم آقای استیو؟

استیو: 😐

پیتر: چشم استیو.

باکی: استیو این بچه منو یاد بچگی های تو میندازه. عین خودته. 😂

بروس: خب دیگه شوخی بسه. کاغذ و خودکارا رو آوردم. بیاین بازی رو شروع کنیم.

باکی: چقدر تو بچه خوبی هستی. بدون اینکه ما بهت بگیم رفتی اوردی؟

بروس: آره دیدم شما دارین بحث می کنین زودتر آوردم. در ضمن من 54 سالمه ، بچه نیستم.

باکی: در برابر منه 106 ساله ، بچه ای.

استیو: منم 105 سالمه.

بروس: الان چه ربطی داشت؟

استیو: نمی خواستم باکی احساس تنهایی کنه.

باکی: 😍

لوکی: بسه دیگه بیاین شروع کنیم. به نظرم با حرف الف.

استیو: نه این خوب نیست. نات نظر تو چیه؟

نات: به نظرم حرف الف خوبه.

استیو: آره ، همینه!

بروس: 😒

لوکی: 😐 من خار دارم؟

ثور: تو گل خاردار خودمی. 😍

لوکی: دلت می خواد خار این گل خاردار مثل خنجر بخوره تو بازوت؟

ثور: 😒 بی احساس.

لوکی: پس انقد بهم نچسب.

واندا: من میگم.... 1 ، 2 ، 3 .... شروع!

بعد از چند ثانیه استیفن تموم کرد.

استیفن: استووووووپ.... استوووپ!

باکی: ای بابا!

بروس: من هنوز یه دونه مونده بود.

استیفن: کلینت خودکار رو بزار زمین.

کلینت: خیلی خب بابا.

استیفن: *خودکار رو به سمت لوکی پرت می کنه* پلشت مگه نمیگم استوپ؟

Living In Avengers TowerWaar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu