5

459 81 108
                                    

لوکی: خب داشتی می گفتی.....

استیفن: عه تو هم اینجایی؟ مگه نمرده بودی؟

لوکی: 😑

استیفن: خب داشتم می گفتم که....... هیچی.... ولش.... اصلا فکر خوبی نبود.

کلینت: یا همین الان میگی یا به روش سامورایی به 70 قسمت مساوی تقسیمت می کنم.

استیفن: مگه تو روش های سامورایی بلدی؟

کلینت: آره

استیفن: از کجا یاد گرفتی؟

کلینت: واضحه ، وقتی ژاپن بودم. (وقتی رونین بود توی ژاپن آدم می کشت یا چین؟)

استیفن: صحیح..... خب می خواستم بگم که من از این به بعد می خوام با شما تو این برج زندگی کنم.

همه به جز تونی: 😐

تونی: *نیشش تا بنا گوش باز میشه* واقعا؟😄 *بعد قیافش جدی میشه* اهم.... ینی.... عوووووو فکر کردم چه اتفاق خاصی می خواد بیوفته. چه فرقی می کنه؟ یه نون خور بیشتر.

استیفن: مرسی :/

تونی: من آدمم ، تو خرسی!

استیو: من نوشابه می خورم ، تو پپسی!

تونی: *دستش رو بالا میاره* بزن قدش! *استیو هم میزنه قدش*

کلینت: 😒 حالا خوبه کل 11 سال پیش سایه هم دیگه رو با تیر می زدن.

باکی: تو باهاش مشکلی داری؟

کلینت: نه :|

سم: عاقا بازم یادم آوردین. چرا کسی با باکی مشکلی نداره؟

همه: چون اون وینتر سولجره.

باکی: گایز عاشقتونم! 😍

سم: 😐

لوکی: بچه ها میگم این بوی سوختنی از کجا میاد؟

پپر: *به طرف آشپز خونه می دوئه* وااااای غذا سوخت.

تونی: میگم لوکی ، قرار نبود تو مراقب غذا باشی؟

لوکی: نه من فقط قرار بود روشنش کنم. دیگه اون دستگاه فانی رقت انگیز باید کار خودشو بلد باشه.

ثور: اون دستگاه فانی رقت انگیز حواسش نبود ، غذا رو سوزوند. چرا الکی تقصیر لوکی میندازین؟

لوکی: 😑 منم الان همینو گفتم.

ثور: *لبخند شرمنده میزنه* عه؟

کلینت: خودرو بی ام و.

تونی: بی ام دابليو نه بی ام و ، بی سواد!

کلینت: اون جوری که هم قافیه در نمیاد.

تونی: *به فکر فرو میره* عه؟

کلینت: خودرو بی........

باکی وسط حرفش می پره: به خدا اگه یه کلمه دیگه بحث کنین ، وینتر سولجر میشم و همتونو می خورم.

بروس: ملت اعصاب ندارن. حالا بیاین بریم تا حداقل غذای سوخته سرد نخوریم.

لوکی: بالاخره یه نفر اینجا حرف درست حسابی زد.

همگی به طرف میز ناهار میرن.

Living In Avengers TowerWhere stories live. Discover now