لوکی: خب داشتی می گفتی.....
استیفن: عه تو هم اینجایی؟ مگه نمرده بودی؟
لوکی: 😑
استیفن: خب داشتم می گفتم که....... هیچی.... ولش.... اصلا فکر خوبی نبود.
کلینت: یا همین الان میگی یا به روش سامورایی به 70 قسمت مساوی تقسیمت می کنم.
استیفن: مگه تو روش های سامورایی بلدی؟
کلینت: آره
استیفن: از کجا یاد گرفتی؟
کلینت: واضحه ، وقتی ژاپن بودم. (وقتی رونین بود توی ژاپن آدم می کشت یا چین؟)
استیفن: صحیح..... خب می خواستم بگم که من از این به بعد می خوام با شما تو این برج زندگی کنم.
همه به جز تونی: 😐
تونی: *نیشش تا بنا گوش باز میشه* واقعا؟😄 *بعد قیافش جدی میشه* اهم.... ینی.... عوووووو فکر کردم چه اتفاق خاصی می خواد بیوفته. چه فرقی می کنه؟ یه نون خور بیشتر.
استیفن: مرسی :/
تونی: من آدمم ، تو خرسی!
استیو: من نوشابه می خورم ، تو پپسی!
تونی: *دستش رو بالا میاره* بزن قدش! *استیو هم میزنه قدش*
کلینت: 😒 حالا خوبه کل 11 سال پیش سایه هم دیگه رو با تیر می زدن.
باکی: تو باهاش مشکلی داری؟
کلینت: نه :|
سم: عاقا بازم یادم آوردین. چرا کسی با باکی مشکلی نداره؟
همه: چون اون وینتر سولجره.
باکی: گایز عاشقتونم! 😍
سم: 😐
لوکی: بچه ها میگم این بوی سوختنی از کجا میاد؟
پپر: *به طرف آشپز خونه می دوئه* وااااای غذا سوخت.
تونی: میگم لوکی ، قرار نبود تو مراقب غذا باشی؟
لوکی: نه من فقط قرار بود روشنش کنم. دیگه اون دستگاه فانی رقت انگیز باید کار خودشو بلد باشه.
ثور: اون دستگاه فانی رقت انگیز حواسش نبود ، غذا رو سوزوند. چرا الکی تقصیر لوکی میندازین؟
لوکی: 😑 منم الان همینو گفتم.
ثور: *لبخند شرمنده میزنه* عه؟
کلینت: خودرو بی ام و.
تونی: بی ام دابليو نه بی ام و ، بی سواد!
کلینت: اون جوری که هم قافیه در نمیاد.
تونی: *به فکر فرو میره* عه؟
کلینت: خودرو بی........
باکی وسط حرفش می پره: به خدا اگه یه کلمه دیگه بحث کنین ، وینتر سولجر میشم و همتونو می خورم.
بروس: ملت اعصاب ندارن. حالا بیاین بریم تا حداقل غذای سوخته سرد نخوریم.
لوکی: بالاخره یه نفر اینجا حرف درست حسابی زد.
همگی به طرف میز ناهار میرن.
YOU ARE READING
Living In Avengers Tower
Humorاستیو هراسون از آسانسور بیرون پرید. تونی: استیو چیزی شده؟ استیو: می دونستی آسانسورت حرف میزنه؟ تونی: به برج اونجرز خوش اومدی پیرمرد... همه چی از اون روز شروع شد. روزی که تمام اعضای اونجرز تصمیم گرفتن بعد از این همه سختی کنار هم توی برج اونجرز زندگی...