24

275 44 83
                                        

تونی: بابا قربون اون کله کچل و پوست بنفشت بره که دوباره میز رو جمع کردی.

واندا: بنفش نیست که. ارغوانیه.

نات: نه سرخ آبیه.

وید: نخیرم صورتیه.

ویژن: *به حالت انسانیش تبدیل میشه و همه خفه خون می گیرن*

تونی: خب من و استف داریم میریم بیرون شاورما بخوریم. کسی برنامه دیگه ای نداره؟

نات: من و استیو هم میریم رستوران.

وید: من و پیتر هم.....

تونی: تو خفه شو بتمرگ سر جات.

پیتر: آقای پدر میشه من و وید با هم بریم پارک؟

تونی: چرا نمیشه؟ فقط حواست باشه نزدیک غریبه ها نرید.

پیتر: چشم.

وید: من خار داشتم؟

پیتر آروم میگه: خفه شو. وگرنه تا سر کوچه هم نمی تونیم بریم.

کلینت: من یه چند روز میرم به لارا و بچه ها سر بزنم. از دوری من ناراحت نشینا. زود بر می گردم.

تونی زیر لب: بری دیگه بر نگردی.

کلینت: چی؟

تونی: *خودشو میزنه به اون راه* هیچی.

استیفن: بقیه چی؟

بقیه: .....

استیفن: خیلی خب من رفتم آماده بشم.

همه از جاشون بلند شدن و به سمتی رفتن.

کلینت: *دست ناتاشا رو می گیره* بشین باهات کار دارم.

نات: می شنوم.

کلینت: بزار برم سر اصل مطلب. نظرت در مورد استیو چیه؟

نات: حس می کنم روش کراش دارم.

کلینت: تبریک میگم. تو تقریبا آخرین نفری هستی که این موضوع رو فهمیده.

نات: مگه دیگه کی نفهمیده؟

کلینت: اون کوالا توی اعماق جنگل که به درخت چسبیده.

نات: 😒

کلینت: حالا بلند شو برو. بهت خوش بگذره.

__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __

استیفن: فکر کردم قراره شاورما بخوریم.

تونی: چه اشکالی داره قبلش یه ذره خوش بگذرونیم؟

استیفن: نه تونی ، من به هیچ وجه این کارو نمی کنم.....

تونی: بیا دیگه غر نزن. *دست استیفن رو می کشه و وارد بار میشن*

چند دقیقه بعد:

استیفن: *شنلش رو دور تونی که بدجور مست کرده می پیچه و با هم بیرون میان*

__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __

استیو و نات وارد رستوران میشن و بر روی میزی می شینن و سفارش غذا میدن.

نات: دستام سرده.

استیو: *دستش رو روی دستای نات می زاره* بهتر شد؟

نات: لب هام هم سرده.

استیو: *اون یکی دستش رو روی لب نات می زاره* حالا خوبه؟

نات: *سعی میکنه از پشت دست استیو حرف بزنه* لعنت بهت راجرز.

استیو: نات الان وسط تابستونه.

نات: 😑 می دونم.

Living In Avengers TowerHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin