تونی: اون وقت مرغ کیه؟
استیفن: عاااام مرغ؟
من: بسه دیگه. تمومش کنین. 8 پارته ملت و درگیر این بازی مسخرتون کردین.
واندا: یا مسیح. این صدا دیگه چی بود؟
من: یه ذره از واندا و ویژن یاد بگیرین. از اول بازی عین دو تا بچه خوب سر جاشون نشستن ، شلوغی هم نمی کنن.
واندا: قربونت برم. 😍
تونی: 😒 خوبه الان داشتی سر شنیدن صداش سکته می کردی.
من: بیاین عین بچه های خوب این بازی رو تموم کنین. بعد به بحث هاتون ادامه بدین.
نات: اگه نکنیم؟
من: اون وقت خودم شخصا یه بلایی سرتون میارم. اول از همه هم از بروس شروع می کنم.
بروس: من به این مظلومی کاری نکردم که. 😕
من: اتفاقا به خاطر مظلومیتت زورم بیشتر از همه به تو میرسه.
استیو: همه حالت دفاعی بگیرید.
همه سلاح هاشون رو در آوردن.
باکی: استیو ، پس سپرت کو؟
استیو: *چپ چپ نگاهش میکنه* شکست.
باکی: اوخ راست میگی یادم نبود. *بعد دستشو کند و به استیو داد*
استیو: باک کامان! دوباره؟
باکی: منو باش نگران تو بودم که هیچی نداری. *دوباره وصلش کرد*
ویژن: صدای نامرئی کجایی؟ بیا بیرون.
من: چه عجب صدای شما رو هم شنیدیم.
ویژن: فدات....*تازه فهمید چی گفت* من خر نمیشم. خودتو نشون بده.
من: گایز بی خیال! اصلا من رفتم. شما به بازیتون ادامه بدین.
کلینت: راس میگه. ول کنین. بقیه بازی چی شد؟
لوکی: عزیزم تو برو من بعدا خودم شخصا باهات حرف میزنم.
من: چشم. 😊
ثور: یه بار تو عمرم با من این جوری حرف نزد.
لوکی: لوس نکن خودتو.
پیتر: خب داشتیم می گفتیم. فیلم و سریال؟
لوکی: اخراجی ها.
ثور: افراطی ها.
باکی: استیو در سرزمین عجایب.
تونی: این تجاوز بزرگی به تیم برتون بود.
سم: استیو و لوبیای سحر آمیز.
استیفن: وات د فاز؟
استیو: ارباب حلقه ها.
نات: استیو و کارخانه شکلات سازی.
تونی: و تجاوزی دیگر به تیم برتون.
کلینت: استیو کمانگیر.
استیفن: مگه اصلا همچین فیلمی داریم؟
کلینت: من قراره بسازمش.
استیفن: صحیح....
بروس: آخرین سامورایی.
واندا: آکوامن.
ویژن: آهوی پیشونی سفید.
استیفن: به قیافت نمی خوره روحیه لطیفی داشته باشی.
ویژن: توی تریلر گفت برای بزرگسال ها هم هست.
واندا: اصلا چه اشکالی داره؟ ویژن همش 8 سالشه.
استیفن: تا به حال از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. :/
YOU ARE READING
Living In Avengers Tower
Humorاستیو هراسون از آسانسور بیرون پرید. تونی: استیو چیزی شده؟ استیو: می دونستی آسانسورت حرف میزنه؟ تونی: به برج اونجرز خوش اومدی پیرمرد... همه چی از اون روز شروع شد. روزی که تمام اعضای اونجرز تصمیم گرفتن بعد از این همه سختی کنار هم توی برج اونجرز زندگی...