3

524 91 81
                                    

پپر خسته و کوفته وارد برج میشه و تونی و کلینت رو در حالی که دارن بالا سر ثور 'پیس پیس' می کنن ، می بینه.

پپر: اینجا چه خبره؟ شما دو تا دارین چه غلطی می کنین؟

تونی: *شبیه بچه هایی که مامانشون اونا رو در حال خطا کردن دیده ، فورا بلند میشه* داریم ثواب می کنیم.

پپر: اون وخ کی بهتون گفت این کار ثواب داره؟

کلینت: لوکی بهمون گفت.

پپر: لوکی؟ نگین که اون تباه هنوز زندس.

لوکی: زندس.

پپر: وات د فاک؟ تو از کجا پیدا شد؟

تونی: از تو آشپز خونه. داشت حلیم ها رو گرم می کرد.

لوکی: 😐 خودم زبون دارما.

پپر: عاقا اون ثور بدبخت رو بلند کنین. الان هلاک میشه.

*پپر میره تو آشپز خونه و یک لیوان رو پر آب می کنه و بر می گرده*

پپر: ثور.... پاشو...... ثور.... می دونم صدامو می شنوی..... بلند شو *دستش رو توی لیوان میکنه و بیرون میاره ، بعد کل آب لیوان رو روی صورت ثور خالی می کنه*

ثور: *یهو از جاش می پره و نفس نفس میزنه* لیدی پپر ، تو که دستت رو خیس کردی..... دیگه چرا کل لیوان رو روی هیکل من خالی کردی؟

پپر: دیدی گفتم بیداری....

همون لحظه در آسانسور باز میشه و پیتر بیرون میاد.

پیتر: اووووووم چه بویی میاد.....آقای استارک ناهار چی داریم؟

تونی: باز موقع ناهار رسید و این پیداش شد. پسر تو درس و مشق نداری؟

پیتر: نه مشق ندارم.

تونی: طبق زمان بندی من تو همین الان از مدرسه اومدی.........

کلینت وسط حرف تونی می پره: منظورت زمان بندی جارویسه دیگه ، نه؟

تونی اهمیت نمیده و ادامه میده: .......پس قطعا درس هایی داری که باید انجام بدی.

پیتر: آقای استارک ، تو تابستون مدرسه ها باز نیستن.

تونی: کید رو حرف من حرف نزن. همین که گفتم.

پیتر: میشه همین جا بمونم مشق هامو انجام بدم؟

تونی: البته ، چرا نمیشه؟ فقط قول دا.....

پپر: تونی ول کن دیگه بیا بریم غذا سرد شد. بقیه رو هم صدا کن بیان.

تونی: جارویس به باکی و استیو و سم بگو بیان.

جارویس: همین الان بهشون خبر دادم.

__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __

می دونم جارویس بعد از AoU دیگه وجود نداشت و به جاش فرایدی اومد.
ولی من جارویس رو بیشتر دوست دارم.
اما نگران نباشین. ویژن رو تو قسمت های بعد میارم.

Living In Avengers TowerWo Geschichten leben. Entdecke jetzt