19

307 54 71
                                    

صبح روز بعد:

کلینت: *وارد فروشگاه شد* اینجا که سگ پر نمیزنه. چرا همیشه من باید خرید ها رو بکنم؟

فروشنده: می تونم کمکتون کنم آقا؟

کلینت: اون قدری پول داری که برج اونجرز و بخرم و همه رو ازش بیرون کنم؟

فروشنده: امممم نه؟

کلینت: پس ممنون. *به طرف قفسه ها میره*

کلینت: خب باید برای صبحونه چی بخرم؟ *لیست خرید و از جیبش در میاره*

کلینت: شیر ، پاپ تارت..... ثور بازم پاپ تارت ها رو تموم کرد؟ تازه خریده بودم. پنکیک ، نون تست ، نیمرو.... نیمرو؟ استارک عقلت چی میگه؟ شما تو خانوادتون نیمرو آماده می خورین؟ خب بگو تخم مرغ دیگه.

کلینت: *همه وسایل نام برده شده رو برداشت* حالا فقط یه چیز مونده. سیریل! (از اینا هست صبحونه با شیر می خورن.... اسمشو به فارسی نمی دونم) باید با چه طعمی می گرفتم؟

__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __

چند دقیقه قبل:

تونی: کلینت بیا این لیست و بگیر برو خرید.

کلینت: اما دفعه پیش من رفتم.

تونی: یادت باشه سیریل شکری بگیری.

استیو: نه سیریل سالم بگیر. شکری خوب نیست.

کلینت: اما.....

تونی: برو دیگه دیر شد. *دم گوشش زمزمه کرد* شکری بگیریا.

__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __

کلینت: عا شکری اینجاست. *کمی مکث کرد* اما کپ سالم می خواست.

کلینت: تصمیم سختیه. تیم کپ یا تیم آیرون من؟ دوباره سیویل وار نشه. 😨

کلینت: *به دور و اطراف نگاه میکنه* عه ناتاشا اینو دوست داره. همینو بر می دارم.

__ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __ __

تونی: توت فرنگی؟ من بهت گفتم شکری بگیر.

استیو: از توت فرنگی متنفرم. اصلا قرار بود سالم بگیری.

کلینت: اما نات توت فرنگی دوست داره.

استیو: آها..... میگم توت فرنگی هم بد نیستا.

تونی: فقط به خاطر ناتاشالی!

لوکی: *با کاسه تو دستش وارد میشه* عه برای صبحونه وسایل خریدی؟

تونی: *برای لوکی چش و ابرو میاد که ادامه نده*

لوکی: اما ما که..... *استیو با دستش جلوی دهنشو می گیره*

کلینت: اون کاسه چیه تو دستت؟

تونی: هه چیز خاصی نیست.

کلینت: *تو کاسه رو نگاه می کنه* شما از دیروز حلیم داشتین ولی منو فرستادین صبحونه بخرم؟

تونی: کلینت آرامش خودتو حفظ کن. بچه اینجاست.

کلینت: بچه کجا بود؟

تونی: *به استیو اشاره می کنه*

استیو: من بچم؟ من حکم پدرتو دارم. احترام بذار.

تونی: نه تو رو نمیگم.

پیتر: *از دری که پشت استیو بود بیرون میاد* آقای استارک من 17 سالمه. بچه نیستم.

تونی: ایناهاش دیدی؟.....

لوکی: *دست استیو و گاز می گیره*

استیو: وحشی اگه می گفتی دستمو بر می داشتم.

لوکی: دستت جلوی دهنم بود نمی تونستم بهت بگم.

استیو: 😐

تونی: راستی پیتر ، دوستت چرا پایین نیومد؟

پیتر: کدوم دوستم؟ 😨

تونی: وید دیگه.

Living In Avengers TowerWhere stories live. Discover now