par15(وقتی ببر رام میشود)

2.7K 320 211
                                    

⛔🔞این قسمت اسماته کسایی که دوست ندارن یا معذوریت دارن میتونن از اول داستان بگذرن اسمات تموم شد من علامت میزارم⛔🔞

قفسه سینه هر دو به شدت بالا پایین میشد...خیلی وقت بود میخواستن رابطشون رو جدی کنن ولی انگار هر کدوم منتظر اونیکی مونده بود.

تهیونگ مضطرب تر از جیمین بودطبیعی بود چون این اولین تجربه ش بود و خب کمی ناشی ولی نمیخواست جلوی جیمین کم بیاره...

سعی کرد به چشمای جیمین نگاه نکنه تا استرسش بیشتر نشه...
به سمت لبای جیمین رفت. به محض اینکه لبش مماس لب جیمین شد لب پایینی جیمینو داخل دهنش برد و شروع کرد به مکیدن ...
جیمین باهاش همکاری میکرد...

دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کردو لای موهاش برد.. بوسه نسبتا طولانی داشتن...
به اجبار از لبای هم دل کندن...

تهیونگ هنوز از چشمای جیمین فرار میکرد...همونطور که به سمت گردنش میرفت لب زد:هیچ میدونی چقدر خواستنی هستی ...قسمتی از پوست گردنش رو داخل دهنش کشید و مشغول مارک گذاشتن شد....

از یه قسمت دل کند و سمت دیگه رفت...
جیمین ناله ی کوتاهی از گلوش خارج کرد شنیدن حرف تهیونگ قلبشو پر از شادی کرده بود.

دستاشو به سمت پیرهن تهیونگ برد و مشغول باز کردن دکمه هاش شد....وقتی همه ی دکمه ها رو باز کرد پیرهنو از دوطرف کشید و کنار زد. دستاشو روی بدن تهیونگ کشید.

تهیونگ همونطور که مشغول مارک کردن بود به محض لمس کردن دستاش ناله کوتاهی کرد....

ضربان قلبش به شدت بالا و پایین میرفت...بی طاقت شده بود.‌‌...سمت دکمه های پیرهن جیمین رفت...جیمین که عجله داشت به تهیونگ کمک کرد تا زودتر کارشو بکنه پیرهن از تنش خارج کرد.

حالا از نزدیک سیکس پکای جیمین تو چشمش بود با دست لمسشون کرد، زبونشو آروم روشون کشید و شروع به بوسیدن کرد.

سرشو بالا آورد وبا تردید به چشمای جیمین نگاه کرد، از حرفی که میخواست به زبون بیاره خجالت میکشید ولی چاره ای نبود باید میگفت در هر حال این اولین بارش بود، با صدای آرومی لب زد:میشه از این جا به بعدشو تو ادامه بدی...

جیمین اولش کمی تعجب کرد ولی از خدا خواسته بدن تهیونگ رو گرفت و توی یک لحظه چرخید و جاشو با تهیونگ عوض کرد.

حالا کاملا روی تهیونگ قرار گرفته بود، با پشت دستش روی گونشو نوازش کرد. بوسه ی کوتاهی روی لبش کاشت.
+فکر نمیکردم اینقدر هات باشی...

تهیونگ نیشخندی زد:هیچ وقت از رو ظاهر افراد قضاوت نکن...بگو ببینم از  آقا ببره خوشت اومد؟

ج:اوممممم بهتره بگیم یه ببر وحشی کوچولو ....

اخماش تو هم رفت:ببر کوچولو؟

(Forced marriage)ازدواج اجباری | MinvWhere stories live. Discover now