part34(پس کی تموم میشه؟)

1.2K 202 80
                                    

در حالیکه هر دو دستش پر بود با نوک انگشتش رمز درو زد و با کمک پاهاش در خونه رو باز کرد.
به زور جلوی پاشو میدید. کفششو با دمپایی تعویض کرد و وارد خونه شد.

به محض ورود بوی خوش غذا به مشامش خورد.
خریدارو روی اپن گذاشت و نفس راحتی کشید.

جیمین که هدفون توی گوشیش بود متوجه اومدن تهیونگ نشد.

رو به گاز ایستاده بود و مشغول آشپزی بود که با
با شنیدن صدایی برگشت و با تهیونگ مواجه شد که کلی پاکت روی کانتر آشپزخونه میزاشت.

هدفونو از روی گوشش برداشت .

+چرا اینقدر خرید کردی؟

ت:سلام سر راه فروشگاه بود گفتم خرید کنم. زود اومدی؟

+اوهوم حوصله توی شرکت موندنو نداشتم گفتم بیام خونه تا برای دوست پسرخوشگلم شام آماده کنم
تهیونگ همینطور که سمت دستشویی میرفت گفت: تا درو باز کردم فهمیدم بوش که خیلی خوبه امیدوارم مزشم مثل بوش عالی باشه.

دست و صورتشو شست و وارد اتاق شد.

کت و شلوارش رو با یه تیشرت قرمز آستین کوتاه و شلوار ورزشی سفید تعویض کرد و به آشپزخونه برگشت.

جیمین به محض دیدنش چشماش برق زد و با ناله گفت:لعنتی چرا قرمز!!!! نمیگی من اختیارمو از دست میدم.

تهیونگ خنده ش گرفت سمت گاز رفت و روبه روی جیمین ایستاد. توی صورت جیمین خم شد و مک محکم و صداداری از لبش گرفت.

ت:آخیش خیلی خوشمزه بود. در ضمن اینقدر منحرف نباش پارک جیمین.

جیمین خودشم خنده ش گرفته بود.

تهیونگ به سمت خریدا رفت تا جابجاشون کنه.
جیمین صداش زد:هی بیبی بیا اینجا.

تهیونگ سوالی نگاش کرد:برای چی؟!

+حالا تو بیا

تهیونگ پاکتارو کنار گذاشت و سمت جیمین اومد.
+زبونتو درآر...

تهیونگ منگ نگاش کرد:چی؟!!!!

+میگم زبونتو درآر...
تهیونگ به حرفش گوش داد.

جیمین دهنشو نزدیک لب تهیونگ برد و زبونشو توی دهنش کشید بعد از اینکه چند بار مکید نوک زبونشو بین دندوناش گرفت ویکم فشارشون داد بعد ولش کرد.

تهیونگ که دردش گرفته بود زبونشو سریع داخل دهنش برد.

ت:آییییی وحشی...دردم اومد.

جیمین اما خندید:خوشمزه بود...
ت:خیلی وحشی و منحرفی..

جیمین اعتراض کرد:چرا؟!!!!چطور تو میتونی منو ببوسی ولی من تا اینکارو بکنم میشم منحرف.

(Forced marriage)ازدواج اجباری | MinvOnde histórias criam vida. Descubra agora