وقتی کلاس ان زیان تموم شد و به اتاقش برگشت، مایدینگ روی تخت خوابش برده بود. رو تختی های سفید بیرون آویزون شده بودن و با برخورد باد بهشون، تاب میخوردن. مایدینگ دست ها و پاهاش رو تو خودش جمع کرده بود و خوابیده بود. این حالت کسایی بود که احساس امنیت نداشتن. ان زیان یه کتاب برداشت، کنار تخت نشست و شروع به خوندنش کرد و بی صدا منتظر موند تا مایدینگ بیدار بشه.
یه ساعت بعد مایدینگ چشم هاش رو باز کرد و ان زیان رو دید. نشست و با لبخند کش و قوسی به خودش داد.
"ساعت چنده؟"
"هنوز زوده"
"میشه امشب دیر برگردیم؟ میخوام لی مینگو برای شام دعوت کنم"
"حله"
"تو حساب میکنی"
ان زیان چپ چپ مایدینگ رو نگاه کرد. مایدینگ کتاب رو از دستای ان زیان کشید بیرون، کنار گذاشتش و جدی شد.
"یه چیزی میخوام ازت بپرسم"
"هومم"
"... درمورد اینکه فوییشو ازت خوشش میاد، چه نظری داری؟"
"فوییشو دیگه کیه؟"
مایدینگ کاملا لال شد. فوییشو خیلی وقت بود که اتاق کناری ان زیان زندگی می کرد. چطور ان زیان درموردش نمیدونست؟
"همسایه بغلیت. هم اتاقی لی مینگ"
" خب"
ان زیان به سردی جواب داد.
مایدینگ دستاش رو گذاشت رو شونه های ان زیان و محکم تکونش داد.
"تو نباید عاشقش بشی"
"احمق"
ان زیان نمیدونست بخاطر این رفتار مایدینگ گریه کنه یا بخنده.
"البته من بهت اعتماد دارم، ولی احتیاط شرط عقله. نمیتونم هر روز مراقبت باشم. اگه خدایی نکرده سرت به جایی بخوره و یهو تصمیم عجیبی بگیری، نمیتونم دردش رو تحمل کنم."
" فکر نکنم تا اون روز زنده بمونی. باور میکنی الان دلم میخواد بکشمت؟"
مایدینگ پا شد و دست به سینه ایستاد.
"قیافت شبیه کسی هست که یه روزی بهم خیانت میکنه"
و در این لحظه مایدینگ شجاع، یه لگد محکم از ان زیان خورد. برای همین مثل برق و باد جونش رو برداشت و رفت اتاق بغلی.
"آماده ای؟"
مایدینگ با بی صبری به لی مینگ گفت. باسنش رو که ان زیان لگد زده بود مالید و دید که هنوزم جاش درد داره.
"یه لحظه صبر کن. عجله نکن."
"منتظرم"
"یکم صبر کن"
![](https://img.wattpad.com/cover/224155645-288-k855300.jpg)
YOU ARE READING
Will you still love me even if Im a man?
RomanceAuthor: Angelina " هی همکلاسی، یه دقیقه صبر کن " آن زیان برگشت و به مایدینگ که همینطور داشت حرف میزد نگاه کرد. " اممم...باید یه چیزی ازت بپرسم" "هوم " " تو از مردا خوشت میاد؟ " !!! من فقط مترجمم نه نویسنده !!!