Chapter 9 : نمیتونم عاشقت نباشم

153 23 10
                                    


مایدینگ دنبال آن زیان به اتاقش رفت. اونقدر فکرش درگیر بوسه چند لحظه قبل بود، که هیچ توجهی به اتاق آن زیان نکرد. به لبهاش دست کشید، هنوزم میتونست گرمای بوسه آن زیان رو احساس کنه.

"چرا منو بوسیدی؟"

در اصل باید این سوالو میپرسید:

"خیلی یهویی نبود؟"

سوالهای زیادی تو ذهن مایدینگ بود اما آن زیان هیچ جوابی به اونا نمیداد.

آن زیان اروم دکمه های لباسشو باز کرد و هیکل بی نقصشو به نمایش گذاشت. مایدینگ محو آن زیان شده بود و چشمهاش برق میزدن. با اینکه جفتشون مرد بودن اما مایدینگ نمیدونست چرا خجالت کشیده و هیجان زده شده. آن زیان مایدینگو که سرجاش خشک شده بود تنها گذاشت و رفت تا دوش بگیره.

بعد از یه مدت مایدینگ بالاخره به خودش اومد و فهمید که الان تو اتاق آن زیانه!

به دلایلی اتاق آن زیان خیلی اون حس گرم خونه رو نمیداد.

مایدینگ با خودش فکر کرد اصلا اون بوسه برای آن زیان یه بوسه به حساب میاد؟ اصلا چیز جدی ای بود؟! یا آن زیان فقط سر به سرش گذاشته بود؟ مایدینگ نمیتونست جلوی خودشو بگیره تا به این چیزا فکر نکنه و البته که چهارتا دیوار دورش هم قرار نبود جوابی بهش بدن! مایدینگ الان با پسر رویاهاش تنها بود.

- یا مای گاد! یعنی قراره اونکارو کنیم ؟-

هیچکس نمیتونست مایدینگو به خاطر افکارش سرزنش کنه. هرچی نباشه آن زیان فقط یه دیوار با مایدینگ فاصله داشت و کاملا هم لخت بود و مایدینگ نمیتونست جلوی افکار خرابشو بگیره.

صدای آب خیلی واضح به گوشش میرسید. مایدینگ نیشگونی از خودش گرفت.

" لعنتی انقدر بهش فکر نکن! "

بالاخره ان زیان از حموم بیرون اومد. و دیدن آن زیان با موهای خیسش مثل یه برق فشار قوی مایدینگو از‌جاش پروند.

" دید زدنم تموم شد؟ زود برو دوش بگیر "

آن زیان درحالیکه یه دست لباس تمیز به طرف مایدینگ پرت میکرد گفت. مایدینگ مطیعانه لباسو برداشت و به حموم رفت و فهمید که کل حموم با عطر آن زیان پر شده بود. وقتی بالاخره از بو کشیدن فضا خسته شد رفت تا دوش بگیره. مایدینگ داشت تمام تلاششو میکرد تا احساساتشو کنترل کنه اما هرچقدر بیشتر خودشو میشست پایین تنش بیشتر واکنش نشون میداد. خوشبختانه لباسی که ان زیان بهش داده بود به قدری بزرگ بود تا اون " هیجان " رو بپوشونه. وقتی از حموم بیرون اومد دید آن زیان داره تی وی میبینه.

" اتاق مهمون کجاست ؟ "

مایدینگ اروم پرسید.

آن زیان به مایدینگ نگاه کرد. الان که لباسای خودش تن مایدینگ بود، مایدینگ حتی کوچیکتر از قبل به نظر میرسید.

Will you still love me even if Im a man?Where stories live. Discover now