Chapter 53: ان زیان دلم برات تنگ شده

33 9 2
                                    



کلاس ساکت شد.

ان زیان سرش رو برگردوند و به استاد نگاه کرد.

"تو چطور؟"

رنگ از صورت استاد پرید. اون هیچوقت انتظار همچین چیزی رو نداشت و تجربه هم نکرده بود!

ان زیان به معلم نزدیک شد و تو گوشش گفت:

"۳ سال پیش با یه دختر مدرسه ای تو رابطه بودی، حامله اش کردی، یکم بهش پول دادی و مجبورش کردی از مدرسه انصراف بده و هنوز ادای مردای پاکدامنو درمیاری! این دانشگاهه و تو استادی. کاری نکن بعدا که آبروت رفت، پشیمون بشی."

معلم با لبای لرزون به ان زیان زل زد.

_اون واقعا کیه؟ چطور درموردش میدونه؟ مطمئنم همه چیو جوری پوشوندم که هیچکس درموردش نمیدونه.._

لحظه ای بعد استاد حواسش رو جمع کرد و صداش رو صاف کرد.

"خب تو دوره ای که الان هستیم.. عشق و عاشقی تو دانشگاه ممنوع نیست.. حرفی ندارم.."

"اگه کسی حرفی واسه گفتن نداره پس.. زبونتون رو خوب کنترل کنین"

ان زیان اومد پایین. از کنار هر میزی که رد میشد، با انگشتای بلندش آروم روی میز میزد.

"اگه کسی چندشش میشه و دلش نمیخواد مارو ببینه، عیبی نداره. فقط کافیه بلند بگه تا کمکش کنم برای همیشه نبینه"

مایدینگ همچنان ماتش برده بود و نمی‌دونست چی بگه یا چیکار کنه. اون فقط به ان زیان خیره شده بود و حتی جرئت نداشت پلک بزنه که مبادا ان زیان از جلوی چشماش محو بشه.

ان زیان به ردیف آخر رفت. جایی که مایدینگ می‌نشست. کسایی که پیش مایدینگ نشسته بودن، انگار داشتن از یه بیماری واگیر دار خیلی خطرناک دوری می کردن و میزشون رو تا جایی که می تونستن ازش دور کرده بودن. ان زیان پیش یه دانشجو ایستاد و دستش رو شونه اش گذاشت.

"هی رفیق اگه نمیخوای اینجا بشینی پس برو یه جا دیگه"

اون مرد جوون میتونست احساس کنه فشاری که ان زیان به شونه اش می آورد، بیشتر و بیشتر می شد و باعث شده بود از درد دندوناش رو روی هم فشار بده. آخرسر، مرد جوون مجبور شد پاشه و دنبال یه جای دیگه واسه نشستن بگرده. ان زیان پیش مایدینگ نشست و موهای مایدینگ رو نوازش کرد.

"ببخشید باعث شدم زیاد منتظر بمونی"

اون لبخند دوباره روشن و گرم بود.

"تو واقعا ان زیانی؟"

این تنها چیزی بود که مایدینگ میتونست بگه.

استاد صداش رو صاف کرد و گفت:

"خب درس رو شروع میکنیم"

Will you still love me even if Im a man?Where stories live. Discover now