Chapter 40: تمام دنیای من

61 8 0
                                    


"بذار ببینم کادو تو چیه"

مایدینگ تدی خرسه رو به صندلی عقب انداخت و کش اومد تا ساک بزرگ کادو رو باز کنه.

مایدینگ ادامه داد:

" کادوت اصلا خالصانه نیست.تولد النه بعد از بقیه خواستی تا براش کادو انتخاب کنن و بفرستن. داشتن دوستی مثل تو خسته کننده‌ست "

ان زیان درحالیکه رانندگی میکرد گفت:

" پس تدی خرسه تو خیلی هیجان انگیزه و خاصه؟"

"تو نمیفهمی. همه ی دخترا عروسک دوست دارن. تو درک نمیکنی که عروسک ها چقدر پاک و شگفت انگیزن. تو دخترا رو درست نمیشناسی برای همین این موقعیت رو نمیفهمی"

مایدینگ ساک کادو رو باز کرد و خشکش زد. لباسای خوبی بنظر میومدن. مایدینگ دامن کوتاه و گارتر رو درآورد.

"یونیفرم پلیس چی میگه؟ اینارو میخوای به عنوان کادوی تولد بدی؟"

ان زیان تایید یا رد نکرد.

مایدینگ هنوز عادت بدشو که به بقیه درس اخلاق میداد اصلاح نکرده بود، پس بلند گفت:

"آشغال! به خاطر تو و امثال تو هستش که جامعه خراب شده. فکر نکردی اگه اینو به یه دختر بدی، چقدر خجالت زده میشه!؟"

"خواهی دید"

ان زیان هیچوقت به عصبانیت مایدینگ اهمیت نمیداد.

وارد یک جنگل گیلاس شدن. وقت برداشت محصول بود، برای همین کوه تماما در رنگ قرمز غرق شده بود. مایدینگ به خاطر منظره ی اطراف متحیر شده بود. چطور تا حالا همچین جای زیبا و آرامش بخشی رو نمیشناخت؟ یه کلبه چوبی وسط یه تخت پر از گل های قرمز...واقعا رمانتیک بود. اما اون عاشقانه متعلق به الن بود.

"ان زیان تو میدونی ۲۲ جون چه روزیه؟" مایدینگ چیز دیگه ای هم توی ذهنش میگذشت و اون، این بود که اون هم چنین چیزی میخواد.

"روزی که ژاپن به پرل هاربر* حمله کرد"

"چی؟! روز تولدمه"

"اوه."

چه جواب سردی. مایدینگ از دست ان زیان عصبانی بود. چه پسر بی ملاحظه ای. ولی مشخص بود که نمیخواست درمورد این موضوع بیشتر از این حرف بزنه.

بعد اینکه ان زیان ماشین رو پارک کرد، ژوگه به استقبالشون اومد.

"خیلی کندین. خیلی وقته منتظرتونم"

"من نمیتونم بخاطر یه جشن تولد از کلاسام عقب بیافتم"

"فایده ی کلاس چیه؟"

"من هیچ حرفی در این رابطه با توی بی عار ندارم. امم.. اینجا خونه ی کیه؟"

این چیزی بود که مایدینگ بیشتر از هر چیزی میخواست بدونه..

Will you still love me even if Im a man?Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang