Chapter 28: به خاطر عذاب کشیدن تو منم عذاب میکشم.

85 9 5
                                    


قبل از اینکه صبر مایدینگ از انتظار کشیدن برای

آن زیان لبریز بشه، بای شیائوشی به دیدنش اومد.

شیائوشی پایین خوابگاه اسم مایدینگ رو با صدای بلند تکرار میکرد. مایدینگ از پنجره به پایین نگاه کرد و چهره خندون شیائوشی رو دید.

اونا به یه کافه نزدیک خوابگاه رفتن.

"مای مای، اومدم اینجا خداحافظی کنم، باید برگردم امریکا و درسمو ادامه بدم"

اومدن شیائوشی خیلی یهویی بود و الانم مثل یه باد داشت میرفت.

" چرا برنمیگردی و همینجا ادامه تحصیل نمیدی؟"

" دوست ندارم دیگران کنترلم کنن. اونا خیلی غر میزنن و منم از این اخلاقشون متنفرم."

مایدینگ فکر کرد که شیائوشی از این نظر شبیه آن زیانه. اما به محض اینکه یاد آن زیان افتاد ناراحت شد.

"اممم... شیائوشی....تو میدونی چه اتفاقی برای آن زیان افتاده؟ "

شیائوشی چند لحظه ساکت موند و لبخندش رو جمع کرد.

" فکر کنم بهت نگفته..."

" تو واقعا جریانو میدونی؟"

" پدربزرگش مریضه و بیمارستان بستری شده. اونم به عنوان همراهش بیمارستانه. خانواده ی آن زیان همیشه سرشون شلوغه و میشه گفت پدربزرگش آن زیان رو بزرگ کرده."

" چرا همچین چیز مهمی رو بهم نگفته؟ خیلی ضایعست که دارم اینو از دهن تو میشنوم"

هرچند مایدینگ به خاطر خیلی نگران پدربزرگ آن زیان شده بود ولی اون دوست پسر آن زیان بود و باید این چیزارو از بقیه میفهمید.

" با شناختی که ازش دارم احتمالا نمیخواسته نگرانش بشی به خاطر همینم چیزی بهت نگفته"

" اما اینجوری من بیشتر نگران میشم!"

"چطور ممکنه جفتتون مثل هم فکر کنید؟ آن زیان آن زیانه و تو هم تویی. درنتیجه وقتی یه همچین اتفاقی میوفته اون نمیخواد تو نگرانش بشی و حرفی بهت نمیزنه و از اونطرف تو هم نمیخوای مثل یه غریبه باشی. جفتتون به شیوه خودتون نگران همدیگه هستید. پس نمیتونی مقصر بدونیش، درسته؟ "

حرفهای شیائوشی مایدینگ رو آروم کرد. چیزی که گفت منطقی بود. الان پدربزرگ آن زیان مریض بود و وقتش نبود عصبانی شه. مایدینگ آدم بی منطقی نبود. اون قول داده بود کنار آن زیان بمونه.

حداقل الان که میدونه چه اتفاقی افتاده نسبت به وقتی که تو بی خبری بود حس بهتری داشت.

شیائوشی به ساعت نگاه کرد و از جاش بلند شد.

" وقت رفتنه"

بعد از دو قدم شیائوشی برگشت و به مایدینگ لبخند زد

Will you still love me even if Im a man?Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang