هوسوک که حالا اروم تر شده بود روی تخت نشست و نامجون کنارش قرار گرفت و شروع کرد به تعریف کردن:«یه زمانی، یه پسر 13 ساله بود که با وجود سن کمش علاقه به وقت گذروندن با دیگرون رو نداشت. یه پسر خشک و بی احساس... ولی بعد با یه پسر دیگه دوست شد که بیش از حد شاد و شنگول بود. همیشه باعث میشد پسر 13 ساله حس خوبی داشته باشه و شادی رو واسه اولین بار تو عمرم احساس کنه تا اینکه...»
"فلش بک"
آبنبات چوبی رو تو دهنش جا داد و به سمت خروجی کوچه رفت تا توی خیابون قدم بزنه و به مکان مورد نظرش بره که کسی صداش زد:«نامجـــــــــــــــــون»
نامجون از حرکت ایستاد و بخاطر صدای بلند اون پسر آهی کشید.
با شتاب خودشو رو شونه نامجون پرت کرد و گفت:«دلم واست تنگ شده بود جونی!»
نامجون ضربه ای به پیشونی خودش زد و با چهره همیشه خسته و بی حالش گفت:«چند بار بگم انقدر بلند اسممو صدا نزن!»
پسر خندید و گفت:«چیه؟ آآآآآآآ نکنه میترسی دختری اسمتو یاد بگیره یا روت کراش بزنه؟»
_خفه شو!
_نترس بابا! اونقدرام خوشگل نیسی که دنبالت راه بیوفتن
نامجون به راهش ادامه داد و زیر لب "هومـ"ـی زمزمه کرد. پسر هم همقدم با نامجون راه افتاد و پرسید:«حالا کجا میری؟»
_سرکار
پسر که چند قدم ازش عقب مونده بود به سمتش دوید و رو به روش ایستاد و در حالی که عقب عقبی راه میرفت گفت:«کار؟ دوباره میخوای بری مسافرت خونه؟»
_هوم
دستای نامجون رو گرفت تا از حرکت بایسته و گفت:«چرا اون پول رو بهم دادی در حالی که خودت بیشتر بهش نیـ...»
انگشتاشو رو لب پسر گذاشت و گفت:«دیگه در موردش حرف نزن. مادر مریض تو مهم تر از منه»
_پس اون عوضی چی؟
دوباره نامجون به راه افتاد و گفت:«خودم یه جوری دهنشو میبندم»
پسر به طرفش رفت و با نگرانی گفت:«نامجون من راضی نیستم! تو باید قرضی که از اون عوضی گرفتی رو پس میدادی! یه عالمه هم کار کرده بودی و مزدشو به دست آورده بودی ولی دادیش به من! واقعا احمقی»
نامجون بیخیال چشماشو تو حدقه چرخوند و گفت:«چقدر حرف میزنی»
پسر اخمی کرد و گفت:«پس منم باهات میام»
نامجون بدون اینکه بهش نگا کنه با صدای محکم و جدی ای گفت:«نه!»
_میام
_میگم نه!
ولی پسر با لجبازیِ بیشتر گفت:«ولی میام!»
_یونهو وقتی میگم نه یعنی نه!
YOU ARE READING
Dragon
Fanfiction[کامل شده] تهیونگ ناخواسته درگیر قدرت آتشی میشه که مردم از اون میترسن و این اوج فاجعه نیس.. همه چیز اونقدرا هم بد نیس تا اینکه سر کله دختری پیدا میشه و اونو هم گروهی هاش رو به یه دنیای دیگه میبره کاپل : ویکوک، نامجین، سپ (فرند شیپ)، یونمین *همه ممبر...