-9-

1K 250 49
                                    

نامجون:لیتل؟
اقای پارک:اره..

نامجون:پس همین بوده..(گایز...جیمین لیتلی نیست که به دوران‌ بچگیش‌برگرده و از این داستانا..جیمین فقط خیلی شکننده و اسیب پذیره و به یه پشتیبان احتیاج داره هرچقدر هم خودشو  قوی نشون بده)

اقای پارک:من با این موضوع کنار اومدم..بخاطر همین نگرانشم..با اینکه سعی کردم کاری‌کنم‌کمتر‌گریه کنه و کم ناراحتی بکشه اما بازم دست خودش نیست گریه هاش و ناراحتیاش

نامجون:میدونم‌چی‌میگید

ا.پ(مخفف کردم دیگه دستم‌شکست هر سری خواستم بنویسم):میخواستم اونروز توی خونه بهت بگم‌ک‌نشد..

نام:نگران‌نباشید اقای پارک‌من حواسم هست

...
بعد از رفتن اقای پارک‌
نام سرشو روی میز گذاشت..
الان دلیل رفتار ها و علایق خاص جیمین رو میفهمید ..اون‌یه لیتل بوی بود..و روحیه به شدت اسیب پذیری داشت ولی خوش شانس بود ک پدرش با این موضوع کنار اومده بود و هوای پسرکشو داشت..

دستشو محکم‌روی قلبش فشرد..

قلبش انقدر محکم‌میکوبید ک سرعت نفس هاشو تعیین میکرد

بعضی لیتل ها بخاطر ذاتشون‌محکوم میشن..و برادر کوچیک‌نام از این موضوع مستثنا نبود..

اون قضاوت میشد..سعی میکرد خودشو نشون نده..سعی میکرد یه ادم دیگه بشه... حتی این براش سخت تر از زخم زبون‌های پدر بود..(برادرش یه لیتل بود که وقتی اذیت میشد به دوران کودکیش بر میگشت و حتی داخل شلوارش خرابکاریم میکرد..:()
وقتایی که پدرش بخاطر گی‌بودنش سرزنشش میکرد ..
مادرش ازش حمایت نمیکرد..

و در اخر انقد فشار به اون‌پسر‌ وارد شد..که دست به خودکشی زد..

از دور خانواده خوبی به نظر میرسیدن..خوب و سرشناس..

قلب نام..با فکر به این موضوعات بیشتر درد میگرفت

نام:لیتل شکننده..

به خودش اومد و اشکاشو پاک کرد..

لبخند تلخی زد..نمیخواست بخاطر ۱۰ سال پیش اشک بریزه..
باید ایندرو پیدا میکرد نه اینکه توی گذشته غرق بشه..
__________
ساشا:قربان؟

ته:هوم؟

ساشا:جونگکوک‌شی اومدن‌شمارو ببینن

ته :بگو بیاد داخل...

ساشا:باشه
...
جونگکوک:سلام کیم‌تهیونگ‌شی..

تهیونگ:سلام..

جونگکوک:خب‌..درباره پیشنهاد کاری ای که گفتید فکر‌کردم..خب من‌اونقدرام‌حرفه ای نیستم

ته:خب..

جونگکوک:ولی وقتی عکسای کالکشنی که عکسبرداریش با من بود رو دیدم تعجب کردم..چون‌خیلی خوب بود

SafeWhere stories live. Discover now