اروم چشماشو باز کرد..
با فکر به اتفاقی که برای خودشو رابطش افتاده از گوشه چشمش قطره اشکی افتاد
این روزا انقدر گریه کرده بود که اشکاش جزی از روزمرگیش به حساب میومد..
همه بهش عادت کرده بودن و اشکاشو نادیده میگرفتن..
چون کاری نمیتونستن بکننتهیونگ:جین...جینا...خوبی؟بیدار شدی؟
با سرعت سرشو برگردوند و به تهیونگچشم دوخت...این توهم بود؟
اره توهم بود...دقیقا یه خواب بود..
میتونست خودشو روی تهیونگ خیالی تخلیه کنه و برینه به همه چی و بهش فاک نشون بده و بزنتش
سریع روی تخت نشست و به درد توی سرش توجه نکرد
نگاهشو از تهیونگنمیگرفتدلش خیلی..بیشتر از چیزی که فکر میکرد براش تنگ شده بود
ولی با یاد اوری کارش سیلی محکمی توی گوشش کوبید
مگه این یه خواب نبود...پسچرا دستش ذق ذق میکرد..نگاهی به کف دست قرمز شدش انداخت و پوزخند ارومی زد
جین:گمشو بیرون
تهیونگ:جینا...
صدایی که سالها بلند نکرده بودو بلند کرد و سر تهیونگ داد زد:گمشو از خونه ی من بیرون
تهیونگ:جینا بهمنگاه نمیکنی؟میشه بقیه برین بیرون...ممنون
جین:تو زودتر برو..نمیخوام ریختتو ببینم برو برو عوضی همونجور که رفتی بازم برو
روی تخت نشست و سر جینو به طرف خودش گرفت..
خون توی چشماش جم شده بود..
بدنش..خیلی اب شده بود
اون بدن لعنتی...داغون شده بود..به حدی شکننده بود ک میترسید فشار زیادی بهش بیاره
اون با دوست پسرش چیکار کرده بود...
تهیونگاروم بغضشو قورت داد و نزدیک شد تا جینو بغلکنه
جین خودشو عقب کشیدجین:دستای هرزتو از روی من بردار کیم تهیونگ..
تهیونگ:چی شده زندگیه من..
جین:حالم ازت بهم میخوره...برو..
تهیونگ سعی کرد جینو محکم بگیره تا بیخیاله تقلا بشه
تهیونگ به شدت دلش تنگ بود..و میدونست باید با جین صحبت کنه تا ازش عصبانی نباشه ولی این عصبانیتش ...زیادی بود..این بدن تحلیل رفتش..اون صدای خشدار..همه و همه باعث میشد تهیونگ خودشو نفرین کنه
تهیونگ:منو ببخش ..من من خیلی احمقم ولی اگه نمیرفتم قلبم هیچوقت اروم نمیگرفت...جین با نفرت به تهیونگنگاه کرد
جین:اگه نمیرفتی با یکی دیگه قلبت اروم نمیگرفت عوضی؟
؟ها؟ منو ول کردی و امید دادی که بر میگردی ولی رفتی و بعد چهارماه انتظار بمخیانت کردی؟
تو دیگه کی هستی کیم تهیونگ...یه حیوونی؟
من مردمو زنده شدم...تو رفتی با یکی دیگه؟
به عنوان کسی که عاشقشی هیچی اصن هیچ انتظاری ازت ندارم...اما به عنوان یه مادرسگی که همیشه پیشت بوده...چرا اینکارو بام کردی ها؟چرا جونگکوک باید عکس تو و یکی دیگرو بیارا بهم نشون بده و بگه دیگه منتظرت نباشم...
YOU ARE READING
Safe
Random(کامله:/) -من عجیب نیستم..فقط به کارایی علاقه دارم که تو از انجام دادنشون واهمه داری:) .... -فکر میکردم خیلی چیزارو میدونم ولی دقیقش اینه...هیچی واضح نیست و من هیچی نمیدونم... taejin..nammin..y/nkook..sope 🪓yolo