-34-

935 176 17
                                    

تهیونگ:بلند نشو...

جین:نمیشه که تا ابد اینجوری بمونم..

تهیونگ:قلب من درد میگیره جین یکم مراعاتمو بکن تو که خودتو ندیدی تو چه وضعی پیدات کردم

جین:متاسفم...

تهیونگ:نشنیده میگیرم...
اینجا من مقصرم‌نه تو دیگه نباید این اتفاق بیوفته باید حواسمو جم میکردم...

جین :میدونی که پدرت هر چند وقت یبار یه اتک میزنه...باید عادت‌کنی..

تهیونگ:اون دست رو بد کسی گذاشت....دست‌گذاشت رو‌همسرم..

جین سعی کرد بخاطر کلمه همسر زیاد ذوقشو نشون‌نده..ولی وقتی این‌کلمرو از دهن‌تهیونگ‌میشنید میخواست یکم خودشو به درو دیوار‌بکوبه...

جین:میخوای چیکار‌کنی‌تهیونگ...کار‌احمقانه ای نکنی...

تهیونگ بوسه ای روی پیشونی جین گذاشت و ازش فاصله گرفت..

تهیونگ:من تا وقتی خوب شی اینجا میمونم بعدا وقتی بهتر شدی درباره کارای احمقانه حرف میزنیم...نظرت‌چیه

جین:تهیونگ..یک‌ پسر بود اونجا  منو کتک زد....حس‌کردم  سجینه...

تهیونگ:درست حس کردی...

جین یکم ساکت موند و بعد نیشخند دردمندی زد..

تهیونگ:اون‌احمق تقاص کارشو داد...کسی که‌به برادرش حمله میکنه....

جین:اون دوستت داره

ته موهاشو با دست عقب داد...دوست داره؟؟دوست داره؟؟ از فعل حال استفاده کردن برای یه مرده عجیبه...
اون دوستش داشته..داشته..داشته

تهیونگ:بخاطر اینکه منو دوست داشت باید تورو...تا سر حد مرگ کتک‌ میزد و تصمیم‌میگرفت پوستتو بسوزونه؟
بیخیال جین...این داستانا تو کتم‌نمیره..منم‌تورو دوست داشتم‌ ولی خودمو بخاطرت جرواجر کردم تا قبول کردی اونم‌اگه خیلی منو دوست داشت میتونست تلاش کنه نه اینکه نظاره گر باشع فقطش

روی تخت کنار جین دراز کشید برای همه یه محافظ گذاشته بود تا اتفاقی براشون نیوفته ولی تا کی...بلخره باید این مشکلو ریشه کن‌ میکرد اون‌ پیرمرد چروکیده..مطمئن بود که اگه پای پلیس و قانون بیاد وسط تهیونگم پاش گیره..بخاطر همین راحت هر کار احمقانه ای ازش سر میزد

جین:تهیونگا...

ته:جانم..

جین:میگم...باهاش چیکار‌کردی؟

ته:سجین؟

جین:اره..

ته:اون تورو به این روز انداخته باید باهاش چیکار میکردم؟

جین:تنبیهش کردی

ته:اره..من بخاطر اینکه رو لبای لعنتیت یه خط یا رد نیوفته اروم میبوسمت..بعد اون عوضی..لبای تورو به این روز انداخته...

SafeWhere stories live. Discover now