"فلش بک"
جین:من برگشتم..
تهیونگ:خوش اومدی عزیزم
با لبخند به طرفش رفت و اغوششو براش باز کرد..
جین رو اروم به خودش فشرد و عطر تنشو وارد ریه هاش کرد
تهیونگ:منو ببخش...صبح فکرم خیلی درگیر بود...
جین سرشو به شونه تهیونگ فشار میداد تا کمی از سردردش اروم بشه
جین:میبخشمت ...
تهیونگ:سرت درد میکنه؟بزار برات قرص بیارم
جین محکم دستاشو دور تهیونگانداخت
جین:نرو..نمیخوام فقط بغلم کن
تهیونگ اروم خندید
جینو روی دستاش بلند کرد و به طرف اتاقشون برد
اروم روی پیشونیشو میبوسید و حرفایی که میدونست جین دوست داره رو به زبون میاورد
ته:امروز خیلی خوشگل شدی...
ته:واه تو شبیا پرنسای دیزنی ای
ته:ارامشم بغل منو میخواد اوم؟
....
اروم جینو روی تخت گذاشت و لباساشو کم کم در اوردشروع کرد به ماساژ دادن بدنش..
جفتشون ساکت بودن..
با فکرای مشغول
از وقتی جیمین رفته بود همه چی غمزده بود
همه چی
تهیونگ:جاییت درد میکنه؟
جین:نه
تهیونگ:جین... باید باهم حرف بزنیم
جین نیم خیز شد...یه لحظه بی دلیل ترسید
جین:درباره چی؟
تهیونگ:من باید به یه سفر کاری برم..
جین:خب
تهیونگ:ممکنه خیلی طول بکشه پس پیش نامجون هیونگ بمون
جین:منم میام باهات
تهیونگ:نمیشه..
جین اخم کرد:میتونم بپرسم چرا؟
تهیونگ:نه ....فردا صب میرم...میدونم درک میکنی..بعداینکه اومدم همه چیو بهت میگم..بهم اعتماد داری؟
جین چشماش میدرخشید...اشک توی چشماش انعکاس غم و اندوه نگاه تهیونگ بود
جین:بهت اعتماد دارم..
تهیونگ سرشو جلو برد و پیشونیشو بوسید
تهیونگ:دلم برای همه چیت تنگ میشه..
سعی میکنم زود برگردم..جین اروم خندیدو با بغض نفس صداداری کشید
دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد
YOU ARE READING
Safe
Random(کامله:/) -من عجیب نیستم..فقط به کارایی علاقه دارم که تو از انجام دادنشون واهمه داری:) .... -فکر میکردم خیلی چیزارو میدونم ولی دقیقش اینه...هیچی واضح نیست و من هیچی نمیدونم... taejin..nammin..y/nkook..sope 🪓yolo