-10-

1K 235 21
                                    

جین:تهیونگا...

تهیونگ:اجازه میدی بیام تو؟

جین‌از جلوی در با حواس پرتی‌کنار رفت 
جین:ا..اره ..
تهیونگ‌ وارد شد و روی یکی از مبلا خودشو انداخت...
تهیونگ:چرا واستادی...

جین بدون‌حرف‌  رو به روش  نشست

جین:چیزی شده؟

تهیونگ:نه!چی باید میشده؟

جین:اخه...ساعت تقریبا ۲ شبه...

تهیونگ اروم خندید

جین خودشو جم‌کرد...تهیونگ‌مست بود..

جین:مستی؟

تهیونگ:شاید..

جین:باید دوش بگیری و بخوابی...بیدار شدی برات سوپ درست میکنم...

بلند شد که بره ولی تهیونگ زودتر بلند شد و دستشو کشید تا روی پاش بشینه..

جین با ترس نشست...اون تهیونگ بود..حقیقتا خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنید از تهیونگه مست میترسید...
شاید براتون سوال پیش‌بیاد که چرا؟

جین‌ خاطرات‌خوبی از مستی تهیونگ نداره..وقتی مسته احتمال اینکه به خودش اسیب بزنه خیلیه...به خودش و دیگران..

جین:چی شده؟

تهیونگ:جین...هنوزم..نظرت همونه اره؟

جین که خوب میدونست تهیونگ درباره چی حرف میزنه روشو برگردوند..
تهیونگ دستشو نوازش وار روی کمرش کشید..

تهیونگ:انقد...ازم‌متنفری؟..من..من‌حاضرم‌ بخاطرت جونمو بدم...جین..جین هیونگ...تو میفهمی من عاشقتم مطمئنم میفهمیش...درکش میکنی...فقط نادیدم میگیری..چرا؟چرا اینکارو میکنی؟

جین:تهیونگ..بهتره اروم باشی..ما قبلا باهم دربارش صحبت کردیم..

تهیونگ با صدایی که بم تر از همیشه بود شروع کرد به حرف زدن‌شاید بخاطر بغضی که داشت خفش‌میکرد بود..شاید!
تهیونگ:چرا؟من چیکار کردم..هوم؟غیر دوست داشتنه تو چیکار کردم...جین هیونگ...منو از خونه انداختن بیرون...طبیعتا دو حالت داشت یا باید بخاطر گرایشم معذرت خواهی میکردم و برمیگشتم زیر دست پدرم کار میکردم
یا  میشدم یکی مثه اون حمالای احمقی که باید زیر دست بقیه کار کنن جفتش یکی بود...جفتش به یه اندازه زجر اور بود...شاید معتاد میشدم....ولی بخاطر تو..بخاطر تو تمام جونمو گذاشتم...تمام زندگیمو گذاشتم تا بشم این....بشم کسی که تو ..جین هیونگم..بهش افتخار کنه ...بهش اعتماد کنه...جین هیونگ...من...من چی کم دارم؟ بخاطر داشتنت...هرکاری میکنم..فقط کافیه بهم بگی..چی میخوای ازم...همونکارو میکنم ..میدونم فک‌میکنی عقلم سالم نیست...تو حق داری..چون سالم نیست  من ...ادمارو از سر رام بر میدارم..ولی ...اگه تو بخوای دیگه اینکارو هم نمیکنم دیگه دستمو به اسلحه نمیزنم..دیگه هیجکار نمیکنم حتی نفسم نمیکشم فقط پیشم باش..

SafeWhere stories live. Discover now