-38-

879 156 10
                                    

شوگا:حالت چطوره؟

نام:خوبم هیونگ..بعدا باهات تماس میگیرم الان کار دارم...

شوگا:اوکی پسر...

شوگا به صفه گوشیش خیره شد

جیهوپ:چی شد..

شوگا:گفت کار داره..

تهیونگ:تو این چن روز به همه همینو میگه..

جین: سرکارم نمیره...چند سری رفتم ببینمش کارارو همرو سپرده به وکلای دیگه

شوگا:عزیزم تو با جیمین در ارتباط نیستی؟

جیهوپ:نه...حدود دو هفتس..زنگ‌هم زدم ولی جواب نمیده

تهیونگ:حس خوبی به این ندارم یه حدسایی‌ میزنم که دلم نمیخواد حقیقت داشته باشه

جین:نامجون چش شده...این اصن قابل قبول نیست که یهو بخواد اینجوری رفتار کنه

شوگا:حالا منتظر تماسش میمونیم اگه زنگ زد که حرف میزنیم ببینیم داستان‌چیه که‌ انقد ازمون دوری میکنه اگه هم نه که دیگه چاره چیه؟بچه که نیست مشکلیم داشته باشه خودش باید حلش کنه

جیهوپ:بهتر نیست بریم یه سر بهشون بزنیم؟

جین:فک نکنم خوشش بیاد ازینکه بریم سر زده و ببینیم داستان چیه

تهیونگ:اتفاقا باید بریم چونکه داره با ما اینجوری برخورد میکنه پس یه تیکش به ما مربوط میشه
میریم‌ببینیم‌مشکلش چیه..
مگه‌ما یه خانواده نیستیم ؟

جیهوپ:ته راست میگه فوقش اینه‌که مارو از خونش پرت میکنه بیرون

جین:شوگ نظرت چیه؟

شوگ:امتحانش ضرری نداره شاید یه مشکلیه که به تنهایی از پسش بر نمیاد

ته:بزارین براش یه پی ام بزارم که داریم‌میریم خونش

جین:من‌برم حاضر شم

جونگکوک که تا اون لحظه ساکت داشت به مکالمه هیونگاش گوش میداد یهو گفت:هیونگ یادمه چن وقت پیش جیمین بهم گفت براش عکسای قتل میفرستن تو تلگرام اما متوجه نمیشه که اون چه کسیه چون دیلیت اکانت میزنه

تهیونگ؛ینی ممکنه این باشه؟

شوگا:نمیدونم..چیز‌ مسخره ایه چرا یه ابله میره از تو گوگل عکس کشت و کشتار دان میکنه میفرسته برا یه پسر ۱۸ ساله

جیهوپ:فک‌نکنم بخاطر این باشه

جین:من حاضرم بریم..سر یه سوپرمارکت‌وایستا برای جیمین خوراکی بخرم

تهیونگ‌سر تکون داد و بلند شد

...........
تهیونگ:چیزی شده؟ جیمین کجاست؟

نام:خوابه
جیهوپ :میرم‌ببینم دلم براش تنگ شده
بلند شد که بره یهو نام کمی تن صداشو بالا برد
نام:نه
جیهوپ:جان؟
نام:میگم‌..تازه فرستادمش بخوابه چن‌روزه شبا گیم‌ میکنه خوب نمیخوابه یکی‌دو ساعت دیگه برو ببینش

جین:من‌براش خوراکی گرفتم‌

نام:بعد صداش میزنم

شوگا:چی شده نامجون..چرا چن‌وقته تو حال خودت نیستی اتفاقی افتاده؟

نام:نه مشکلی نیست..نگران‌نباشین‌این‌چن وقت‌سرم‌خیلی شلوغ بود

جین:حتی دفترم‌ نرفتیا..من تو این دو هفته چند بارم اومدم دفترت تا بهت سر بزنم ولی نبودی...دقیقا کارت چی بوده که تو دفترت نبودی

نام:داشتم کارای تحصیل در خونه جیمینو اوکی میکرد

جونگکوک:هیونگ مشکلی پیش اومده؟

نام:نه فقط حس میکنم بهتره توی خونه پیش خودم‌درس بخونه

شوگا بلند شد و همزمان گفت:تو یه چیزیو داری پنهون‌میکنی که از چشمات ملومه
نمیخوای باما حرف‌بزنی؟

نام:واقعا چیزی نیست

تهیونگ:من فکر نمیکنم چیزی‌ نباشه هیونگ..بهم خبر دادن که دو هفته پیش رفتی بیمارستان و وقتی ازت پرسیدم‌برا چه کاری رفتی گفتی چکاپ...ولی مطمئنم حقیقتو نگفتی..

نام:میدونستین دارین‌تو زندگیه من دخالت میکنین؟

جین:راست میگی‌نامجون..ولی من باید ببینم جیمین چرا نیومده پایین ببخشید خواب برام موجه نیست

به سرعت بلند شد و به طرف پله ها رفت

نام سعی کرد متوقفش کنه که دست جین خورد به پهلوش

ضربه اونقدری محکم نبود که باعث شه نام از درد ضعف کنه و بشینه روی زمین

تهیونگ‌بلند شد و لباس نام رو بالا داد

همه از چیزی که میدیدن شوکه شدن

تهیونگ:هیونگ...چه بلایی سرت اومده..؟!

نام کلافه سعی کرد نفسشو خارج کنه..

درد زیادیو داشت‌تحمل میکرد انقدر زیاد که میخواست جین رو صدا کنه و ازش بخواد بغلش کنه و گریه کنه..

جین:بهم بگو چی شده نامجونا...تهیونگ‌برو کنار..
نامجونی بهم بگو باشه؟جونگکوکا میتونی بلندش کنی بزاریش تو مبل..
تهیونگی برو چندتا گازاستریل با ضد عفونی کننده بیار

همه به حرفایی که جین زد عمل کردن

جین:نامجونا..جیمین کجاست؟

نام:میخوام‌بمیرم ...فقط‌میخوام‌بمیرم

جین با عجز:جیمین کجاس نامجون؟

___________________

از الان بگید افتر استوری‌میخواید یاااااا خیر...
اگه بخواید داستان یجور تموم میشه
اگه‌نخواید یجور دیگه💔😀

ووت بوس باعای💕🌈

راستیییییییییی🇨🇻🇨🇭🇨🇰🇨🇦🇨🇬🇨🇨🇧🇻🇨🇨🇨🇷🇨🇨🇧🇷🇨🇷🇧🇷
تووجههههه🇧🇶🇨🇷🇧🇶🇧🇼🇨🇱🇧🇲🇨🇼🇨🇺🇨🇨🇧🇷🇨🇬🇨🇨🇧🇻🇨🇲

دارم روی یه بک‌ تهجین دیگه‌کار‌میکنم 🇨🇳🇬🇪🇫🇷🇬🇪🇫🇷🇫🇴🇪🇨🇬🇭🇬🇫🇫🇷🇪🇸🇫🇮

برید ببینید ووت بدین نظر بدین...🇬🇬🇬🇪🇮🇹🇮🇴🇮🇳🇮🇪🇱🇦🇰🇵🇰🇿🇰🇷🇰🇭🇰🇼
اولشه...نظراتتونو بگید استفاده کنم‌🇳🇪🇲🇾🇳🇪🇲🇽🇲🇺🇲🇲🇲🇵🇳🇨🇳🇱🇳🇷🇳🇵🇵🇪


SafeWhere stories live. Discover now