_پسرتون دچار بیماری روانگسیختگی(شیزوفرنی)هستن
کسایی که مبتلا به این بیماری هستن از صداهایی که میشنون اطاعت میکنن
باید تحت درمان مستقیم قرار بگیرن برای اینکه دوره درمانی امن تر و کوتاه تری داشته باشن.نام با چشمایی که از شدت گریه دیگه چیزی نمیدید اروم سر تکون داد...
بیبی بوی کیوتش مریضه؟
باید بیارتش اینجا توی بیمارستان روانی تا درمان بشه؟
نام:درمان میشه؟
_به طور کامل نمیشه گفت درمانمیشه یا نه اما به طرز چشمگیری حمله های عصبیش کم میشه
نام سرشو توی دستاش گرفت و با تمام وجود فشارش داد اون مغز داشت نابود میشد
جین با نگرانی بهش نگاه میکرد..توی اینچند وقت حتی به زخم عمیقی که روی شکمش بود هم نرسیده بود و عفونت کرده بود
"فلش بک"
جین:کار جیمینه؟
باریختن اشکاش نام دهن باز کرد وگفت:تو این دو هفته مجبور شدم بهش قرص ارامبخش بدم تا بخوابه ... اون... اون خودش یادش نمیاد که چیکارکرده
وقتی رفتم بیمارستان تو شوک بودمولی برگشتمجیمین همشگریه میکرد
من توی بیمارستان جلوش به پرستاره بخش گفتم خودم به خودماسیب زدم
وقت اومدیم خونه اون همش ازم مراقبت میکردو منو بخاطر اینکه به خودم اسیب رسوندم سرزنش میکرد
من اونجا فهمیدم که یادش نمونده که چیکارکرده...نمیتونستم به کسی بگم
تهیونگ با اخم درحال اماده شد تا زخم عفونتیه نام رو تمیز کنه و به این فکر میکرد از کی تا الاننامجون هیونگش انقدر ضعیف شده
تهیونگ:دردت میگیره..چیزی خوردی؟حسمیکنملاغر شدی..جونگکوکا برو برای نام غذا بیار
جین:نامجون جیمین حالش خوبه غذا میخوره؟
نام اشکاشو با دستش پاک کرد و سر تکون داد
نام:سپردم به ا/ت تا براش وعده های غذاییشو درست کنه خودمکه نمیتونم...
نمیتونستم بزارم بره مدرسه میترسیدم به بقیه اسیب بزنه ..
جین:کارخوبی کردی...
تهیونگ:باید ببریش پیش روانشناس...
نام:مغزم بند شده بود هیچوقت تو این وضعیت نبودم نمیخوام از دستش بدم..نمیخوام
جیهوپ:نامجون باید ارامش خودتو حفظ کنی چرا به ما خبر ندادی تا باهم یه فکری بکنیم
تهیونگ:مارو از خودش نمیدونه..
جین:تهیونگ!!
تهیونگ:مگه ما خانواده نیستیم؟ مگه ما اشخاصی نیستیم که در بدترین مواقع کنار هم بودیم؟ مگه ما اونایی نیستیم که باهم میشستیم و برای اتفاقی که در اینده قرار بود بیوفته و ازش خبر نداشتیم اشکمیریختیم
ما اوناییمکه بدترین و داغونترینحالت قیافه های همو دیدیم...نامجون هیونگ..مارو چی میدونی؟
YOU ARE READING
Safe
Random(کامله:/) -من عجیب نیستم..فقط به کارایی علاقه دارم که تو از انجام دادنشون واهمه داری:) .... -فکر میکردم خیلی چیزارو میدونم ولی دقیقش اینه...هیچی واضح نیست و من هیچی نمیدونم... taejin..nammin..y/nkook..sope 🪓yolo