جین:منحواسم بهش هست..شماها برید کار دارین
یونگی:مطمئنی؟
کلاس نداری امروز..؟میخوای ما بمونیم؟جین:کلاسم اهمیتش بیشتر از اونبچس؟نمیخواد خودم هستم..
یونگی شونه ای بالا انداخت و کلیدارو کف دست جین انداخت
هوسوک:مراقبش باشید..نزارین زیاد حرکت کنه..کله
شقه..چندتا از محافظاشو میفرستم تا دور و بر ویلا کشیک بدنجین:حواسم هس..باید یه سری چیزاروهم بررسی کنم..اگه دوربینا گرفته باشنش عالی میشه..
همگی تایید کردن
ا/ت:اوپا..مناینجا بمونم؟
جین:نه تو برو خونه..
ا/ت سرشو پایین انداخت... بدش میومد ازینکه سربار کسی باشه..
هوسوک:ا/ت شی؟میتونمشمارتونو داشته باشم؟
ا/ت:البته..هوسوک:میشه بپرسم کارتون چیه؟
جین:داخل موسسه من کلاس برگزار میکنه
هوسوک:وای شما ..باید مدل میشدین..
ا/ت خندید :اصلا بهش فکر نکردم
جونگکوک:اون به لباسا حساسیت داره هیونگ نمیتونه هرلباسیو تنش کنه..
هوسوک:جینهیونگ...میخوام همکارتو بدزدم...
ا/ت شی...لطفا شمارتو بزن داخل گوشیما/ت با لبخند وارد کرد
هوسوک:حتما باهاتتماسمیگیرم...رییس شرکت که رو به موته..ولی باید مدلینگ بشی
جونگکوک:هیونگ شنیدی گفتم بدنش حساسیت داره؟
هوسوک:ارههه شنیدم...فک کنم دوست نداری همکارمون بشه..
جونگکوک:چرا اتفاقا خوشحال میشم
هوسوک:پس چته؟
جونگکوک :هیچی معذرت میخوام..
یونگی:بیاین سریعتر بریم..
جونگکوک:اره ...فککنماین لباسا ا/ت رو اذیت میکنه
ا/ت:نه به لطف تو الان راحتم...
جونگکوک لبخندی زد که یونگی با حالتچندش گفت:جم کنین بریم اه اه....
از گردنجیهوپ اویزون شد
یونگی:هوبااا کمرم درد میکنهههههه
جین سر تکون داد و به طرف اتاق تهیونگ رفت..
فعلا باید اینجا نگهش میداشت..و مراقبش میبود..بعدا میتونست یه سری اطلاعاتجمکنه..
تهیونگ:هیونگ نرفتی؟
جین:میخوای برم؟
ته:نه...نرو
جین:باشه...حالتچطوره؟
ته:خوبم..بقیه رفتن؟
جین: اره... لطفا تا من بر میگردم تکون نخور باشه؟میرم برات سوپ درست کنم
تهیونگ:نروووو
جین:نمیشه که..
با لبخند با طرفش رفت و اروم گونشو بوسید
تهیونگ:بری دردم بیشتر میشه..
جین روی تخت نشست و صورتشو نوازش کرد
جین:از کیتا حالا انقدر لوس شدی؟
ته:منلوسم؟منفقطنمیتونم ازت دور بشم..
جین:پس بیا بریمپایین بچسب به من..تا من برات سوپ درست کنم..
ته:باشه..بغلم کن ببر
جین:تهیونگگگ اندازه خر وزن داری:////
چجوری بلندت کنم..ته:پسنرو
جین:گیر چه خری افتادم..
پتورو از روش کنار زد
جین:وایسا
رفتپایین و مبل رو جابه جا کرد تا نزدیک اشپزخونه باشه و چندتا بالشت گذاشت
دوباره از پله ها بالا رفت
و تهیونگو با هزارتا زور زحمتاورد پایین
ته:فکنمیکردم بتونی بلندم کنی...
جین:تو کلا فکرنکن اخ کمرم..
ته:فهمیدی جیمینچی شد؟
جین:بهوش اومده مثله اینکه با نام دعوا کرده که نام صداش خیلی گرفته بود
ته:اوننیم وجبی...با اینکه میگنلیتله ولی در کل قوی به نظرمیرسه..
جین:اره...خیلی قویه
ته:خب بسه برو سوپمو درست کن
جین:بی خاصیت...
تهیونگ یهو از جاش بلند شد
ته:به کیمیگیبیخاصیت؟
جین:غلط کردم بشین...
ته:نهبگو ببینم
جین:باز شروع شد
$$$$$$$$$
حیح
این پارتو امشبگذاشتمچون یه هفته نیستم
☹ووت
باعای💕🌈
YOU ARE READING
Safe
Random(کامله:/) -من عجیب نیستم..فقط به کارایی علاقه دارم که تو از انجام دادنشون واهمه داری:) .... -فکر میکردم خیلی چیزارو میدونم ولی دقیقش اینه...هیچی واضح نیست و من هیچی نمیدونم... taejin..nammin..y/nkook..sope 🪓yolo