-27-

1K 188 16
                                    

جین:من‌حواسم بهش هست..شماها برید کار دارین

یونگی:مطمئنی؟
کلاس نداری امروز..؟میخوای ما بمونیم؟

جین:کلاسم اهمیتش بیشتر از اون‌بچس؟نمیخواد خودم هستم..

یونگی شونه ای بالا انداخت و کلیدارو کف دست جین انداخت

هوسوک:مراقبش باشید..نزارین زیاد حرکت کنه..کله
شقه..چندتا از محافظاشو میفرستم تا دور و بر ویلا کشیک بدن

جین:حواسم هس..باید یه سری چیزاروهم بررسی کنم..اگه دوربینا گرفته باشنش عالی میشه..

همگی تایید کردن

ا/ت:اوپا..من‌اینجا بمونم؟

جین:نه تو برو خونه..

ا/ت سرشو پایین انداخت... بدش میومد ازینکه سربار کسی باشه..

هوسوک:ا/ت شی؟میتونم‌شمارتونو داشته باشم؟
ا/ت:البته..

هوسوک:میشه بپرسم کارتون چیه؟

جین:داخل موسسه من کلاس برگزار میکنه

هوسوک:وای شما ..باید مدل میشدین..

ا/ت خندید :اصلا بهش فکر نکردم

جونگکوک:اون به لباسا حساسیت داره هیونگ نمیتونه هر‌لباسیو تنش کنه..

هوسوک:جین‌هیونگ...میخوام همکارتو بدزدم...
ا/ت شی...لطفا شمارتو بزن داخل گوشیم

ا/ت با لبخند وارد کرد

هوسوک:حتما باهات‌تماس‌میگیرم...رییس شرکت که رو به موته..ولی باید مدلینگ بشی

جونگکوک:هیونگ شنیدی گفتم بدنش حساسیت داره؟

هوسوک:ارههه شنیدم...فک کنم دوست نداری همکارمون بشه..

جونگکوک:چرا اتفاقا خوشحال میشم

هوسوک:پس چته؟

جونگکوک :هیچی معذرت میخوام..

یونگی:بیاین سریعتر بریم..

جونگکوک:اره ...فک‌کنم‌این لباسا ا/ت رو اذیت میکنه

ا/ت:نه به لطف تو الان راحتم...

جونگکوک لبخندی زد که یونگی با حالت‌چندش گفت:جم کنین بریم اه اه....

از گردن‌جیهوپ اویزون شد

یونگی:هوبااا کمر‌م درد میکنهههههه

جین سر تکون داد و به طرف اتاق تهیونگ رفت..

فعلا باید اینجا نگهش میداشت..و مراقبش میبود..بعدا میتونست یه سری اطلاعات‌جم‌کنه..

تهیونگ:هیونگ‌ نرفتی؟

جین:میخوای برم؟

ته:نه...نرو

جین:باشه...حالت‌چطوره؟

ته:خوبم..بقیه رفتن؟

جین: اره... لطفا تا من بر میگردم تکون نخور باشه؟میرم برات سوپ درست کنم

تهیونگ:نروووو

جین:نمیشه که..

با لبخند با طرفش رفت و اروم گونشو بوسید

تهیونگ:بری دردم بیشتر میشه..

جین روی تخت نشست و صورتشو نوازش کرد

جین:از کی‌تا حالا انقدر لوس شدی؟

ته:من‌لوسم؟من‌فقط‌نمیتونم‌ ازت دور بشم..

جین:پس بیا بریم‌پایین بچسب به من..تا من برات سوپ درست کنم..

ته:باشه..بغلم کن ببر

جین:تهیونگگگ اندازه خر وزن داری:////
چجوری بلندت کنم..

ته:پس‌نرو

جین:گیر چه خری افتادم..

پتورو از روش کنار زد

جین:وایسا

رفت‌پایین و مبل رو جابه جا کرد تا نزدیک اشپزخونه باشه و چندتا بالشت گذاشت

دوباره از پله ها بالا رفت

و تهیونگو با هزارتا زور زحمت‌اورد پایین

ته:فک‌نمیکردم بتونی بلندم کنی...

جین:تو کلا فکر‌نکن اخ کمرم..

ته:فهمیدی جیمین‌چی شد؟

جین:بهوش اومده  مثله اینکه با نام دعوا کرده که نام صداش خیلی گرفته بود

ته:اون‌نیم وجبی...با اینکه میگن‌لیتله ولی در کل قوی به نظر‌میرسه..

جین:اره...خیلی قویه

ته:خب بسه برو سوپمو درست کن

جین:بی خاصیت...

تهیونگ یهو از جاش بلند شد

ته:به کی‌میگی‌بیخاصیت؟

جین:غلط کردم بشین...

ته:نه‌بگو ببینم

جین:باز شروع شد
$$$$$$$$$
حیح
این‌ پارتو امشب‌گذاشتم‌چون یه هفته نیستم

ووت

باعای💕🌈

SafeWhere stories live. Discover now