هایییی*^*
این پارت رو تقدیم میکنم به
imbemani
ریدر قشنگی که فردا تولدشه💓
تولدت مبارک قشنگم.و اینکه خواستم عکس بلو و مارتین رو بذارم:
بلو، فقط با چشم های مشکی تصورش کنین.
مارتین-ددی^^-
***
دوراهی. دو راه با نتیجه هایی کاملا متفاوت. تفاوتی که کل زندگیت رو تغییر میده. معنیش رو. هدفش رو. حتی خودت رو!
تک تک تصمیماتی که ما در طول روز میگیریم یه دوراهی ان. یا چند راهی.
اما همشون باعث نمیشن درد خاموش شدن سیگار رو روی قلبت حس کنی. یا مردِن آرزوهات رو جلوی چشمت ببینی.تصمیم هایی که عواقب زیادی دارن، ریسک بزرگی محسوب میشن. و ما آدم ها تو ریسک کردن خوب نیستیم. ما میترسیم و راهی رو انتخاب میکنیم که خطر کمتری داره، که امنه!
ما عشق رو فدای ترس میکنیم. چون برای قبولِ دردی که قراره بعد از شکسته شدن قلبمون بکشیم ترسوئیم!
ما آزادی رو فدای ترس میکنیم. چون برای پذیرش مسئولیتی که بعد از آزادی باید روی دوشمون حمل کنیم ترسوئیم!
ما کلِ هیجانِ زندگی رو فدای ترس میکنیم چون برای کسب کردنِ تجربه و آبدیده شدن، ترسوئیم...
ما از درد میترسیم و باخودمون میجنگیم! اما نه برای نترسیدن. که برای فرار از نجواهای ریزِ شجاعِ قلبمون که برای زندگی کردن دست های بی جونش رو التماسوارانه به سمت عقل دراز کرده و ازش فقط و فقط یه فرصت میخواد. یه شانس! یه امتحان!
و ما بی توجه از کنارش رد میشیم چون نمیدونیم درد مردابیه که هر چی بیشتر ازش فرار کنی، بیشتر توش فرو میری. دست و پا زدن فقط بدترش میکنه. انرژی بیشتری ازت میگیره. چیزهای باارزش بیشتری رو ازت میدزده. بیشتر زجرت میده و بالاخره غرقت میکنه.
چون ترسیدن از عشق تنهایی رو به دنبال داره، ترسیدن از آزادی، اسارت رو. این قانونشه!
ترسیدن از هر چیزی، تا وقتی با چشم های بسته ازش فرار کنی چیزِ دردناک دیگه ای رو بهت هدیه میده. و چیزِ دیگه ای برای ترسیدن!
چون حالا ما از یه چیز متفاوت میترسیم. از تنها موندن! از اسیر موندن!اینجوریه که ما همیشه به ترسیدین و درد کشیدن ادامه میدیم.
این بازی غیرقابل تحمل زندگیه تا آدم ها رو به دیوونگی و افسردگی بکشونه. و تنها راه پیروز شدن تو این بازی اینه که قبول کنیم هیچ کس نمیتونه از درد فرار کنه.
قبول کنیم که زندگی، یه جنگل پر از مردابِ درده.
بیرون اومدن از یکی، به معنی آزادی نیست. تو همیشه قراره خیلی زود تو بعدی فرو بری!
YOU ARE READING
Sun Ain't Gonna Shine Anymore [L.S]
Fanfictionلویی مرگه. دستاش قاتله، چشم هاش خطره و لبخندهاش دروغ... هری زندگیه، دستاش هنره، چشم هاش آرامشه و لبخندهاش واقعی. ترکیب قشنگیه اما پایان قشنگی هم داره؟ #loveislove #larrystylinson