های!خوبین؟
شرمنده که این پارت یکم طول کشید نوشتنش برام سخت بود🥲
لباس هری این پارت فقط بدون اونی که روی دوشش انداخته:
***
عشق چیز عجیبیه.
کسی که عاشقه دنیا رو روشن تر میبینه، امیدوارتره، پرانگیزه تره، وقتی اسم معشوقه اش میاد دیوونه وار رفتار میکنه، از چیزهایی که به نظرش مسخره یا خسته کننده بود لذت میبره و کارهایی رو انجام میده که قبلا حتی تصورش هم نمیکرد.
همیشه همینطوریه.
همه ی عاشق ها مثل همن چون همه ی عشق ها مثل همن. بخاطر همینه که همشون، اگه واقعی باشن، عاشق رو تغییر میدن و ازش یه آدم جدید میسازن که حتی برای خودش غریبه ست.
برای همینه که اولین احساسی که بعد از عاشق شدن داری، گیج بودنه. چون دیگه خودت رو نمیشناسی. داری احساساتی رو تجربه میکنی که تا حالا حتی شبیهش رو تجربه نکرده بودی. و تو برای اولین بار توی زندگیت، به چیزی جز "اون" اهمیتی نمیدی!
حتی مهم نیست تهش قراره چی بشه، مهم نیست اگه خورشید از هم میپاشه، دریاها طغیان میکنن و دنیا به پایان میرسه.
تنها چیزی که مهمه اون لحظه ست که دست هاش تو دست هاته. و اون لحظه هر چقدر هم کوتاه، برای تو انقدر طول میکشه که انگار تا ابد ادامه داره.
تو دنیای عشق، لحظه ها کِش میان، زمان می ایسته و ساعت کارایی خودش رو از دست میده. زندگی معنی دیگه ای پیدا میکنه، چهره ی آدم ها مهربون تر دیده میشه،خورشید با شدت بیشتری می تابه و تو شب ستاره های بیشتری میدرخشه...
دنیای عشق، دنیای گول زننده و رویاییایه که عاشق و معشوق رو غرق خودش میکنه، بهشون وعده ی خوشبختی میده، وعده ی خوشحالی تا ابد و سرانجامی پر از لذت.
سرابی که با گذشت زمان، وقتی با فکر نزدیک شدن بهش داری به سمتش میدویی، از بین انگشت هات سر میخوره و پودر میشه. فقط اون موقع ست که تو میفهمی همه چیز فقط یه دروغِ شیرین بوده. یه امیدِ واهی!
YOU ARE READING
Sun Ain't Gonna Shine Anymore [L.S]
Fanfictionلویی مرگه. دستاش قاتله، چشم هاش خطره و لبخندهاش دروغ... هری زندگیه، دستاش هنره، چشم هاش آرامشه و لبخندهاش واقعی. ترکیب قشنگیه اما پایان قشنگی هم داره؟ #loveislove #larrystylinson