○36) What's Your Choice?

789 186 1.1K
                                    


Previously in sun ain't gonna shine anymore:

Louis khar javab mosbat be gharare Jim dad. Harry narahat shod.

***

های^^

اونایی که زبانشون خوبه آنچه گذشت رو ترجمه کنن ببینم😂

خب این پارت طولانی ترین پارت سان تا اینجاست.
4500 کلمه.

یه نیمچه چیزی هم داره اهم اهم...

آره بای🚶‍♀️

***

تنها چیزی که یه عاشق میتونه بیشتر از معشوقه اش بخواد، خوشحالی اونه. لبخند زدن و خوشبخت بودنش...

آدم هایی که معشوقه اشون رو کنار یه نفر دیگه خوشحال می بینن، اما از روی حسودی دست به هر کاری میزنن تا همه چیز رو خراب کنن و اسم حسشون رو عشق میذارن، عاشق نیستن. عشق اینجوری کار نمیکنه. حداقل نه عشقِ واقعی.

هدفِ عاشق چیه؟
داشتنِ معشوق و مالکیتش؟
یا خوشحال بودن اون و خدمت بهش؟!

وقتی عاشق شی، نمیخوای اون هیچ دردی بکشه. کوچیک ترین دردِهاش، بزرگ ترین دردهای تو میشه. کوچیک ترین خوشحالیش، بزرگ ترین خوشحالی تو...

این دلیلیه که وقتی لویی فهمید هری گریه کرده، وقتی مطمئن شد هری هم احساس اون رو داره، سه روز بعدی رو از اتاقش بیرون نرفت. در واقع حتی از تخت بیرون نیومد. چیزی که جرمی فکر نمیکرد هیچ وقت ممکن باشه، از اونجایی که بحث های قبلیش با لویی برای جدا شدن از اون تخت و اتاق، تنها نتیجه ای که داشت، سردردهای شدید اون بود.

اما لویی نمیخواست هری دردی که اون داره میکشه رو بکشه. نمیخواست هری عاشقش شه. این اشتباه بود و بهش آسیب میزد. چیزی که آخرین خواسته ی مردِ قاتل بود.

تا حالا شده که آرزو کنی عشقت، عاشقت نباشه؟!

لویی آرزو میکرد. لویی با تمام وجود این رو میخواست. وَ لویی غمگین ترین مرد دنیا بود.

پس تصمیم گرفت نذاره احساس تازه جوونه زده ی پسر بیشتر از این رشد کنه و سر از خاک در بیاره. نباید با نزدیک شدن به هری، به اون گل نور و شانس رشد میداد. نباید. کلمه ای که هر روز و هر شب و هر لحظه با خودش تکرار میکرد تا خودش رو تو اتاق نگه داره درحالی که هر چی میگذشت بیشتر از قبل معنیش رو براش از دست میداد.

لویی آرزو میکرد هری عاشقش نشه. تلاشی برای نزدیک شدن بهش نکنه و تنهاش بذاره‌. آرزویی که بعد از سه روز دیگه آرزو نبود. طناب ضخیمی بود که دور گلوش بسته شده بود و توانایی نفس کشیدن رو ازش میگرفت.

"تو که بوسیدنِ سرخی لبهایت حسرتِ روزها و شب های من است...
تو که زمردِ چَشم هایت شاخ و برگِ باغِ لبخندهای من است.
برو. که آمدنت، آرزویِ اشتباه من است."

Sun Ain't Gonna Shine Anymore [L.S]Where stories live. Discover now