های!
خوبین؟
خب من یه بوک دیگه آپ کردم که خیلی فلاف و گوگولیه.
Sour Candy Kisses
اسمشه.تو اکانت خودم ورژن استونیش و تو اکانت نازنین
Ritadepp
ورژن زیامش آپ میشه چون باهم مینویسم. ممنون میشم اگه توجهتون رو یه کوچولو خرجش کنین💙حالا بریم سراغ سان که پارت براتون آوردم عاح🥰🤌
*گل می پاشد*اونی که گفت هر وقت چیز بود قبلش یه هشدار بهش بدم.
اینم هشدار.
(=***
انسان ها تو کارهای مختلف تعویق ایجاد میکنن، چون نمیخوان با یه رنج نهایی، مواجه و روبرو بشن. این علت تمام به تعویق افتادن هاست.
لویی، اون میدونست که نمیتونه از هری فرار کنه. نمیتونه بهش عشق نده و خودش رو کنترل کنه تا رابطشون در همین حد بمونه. نه تا ابد.
لویی میدونست که هری و عشقش برنده نهایی این مبارزه ان و اون هیچ شانسی برای پیروزی نداره. هیچ وقت نداشته.
اما تصمیم گرفته بود تا آخرین لحظه برای رو به رو نشدن با روزی که همه چیز خراب میشه تلاش کنه و به راحتی تسلیم نشه. میخواست روزی که از خط قرمزهاش رد میشه و پایان کارش رو شروع میکنه، مطمئن باشه که چاره ی دیگه ای نداشته.
هر چند، هیچ وقت فکرش رو نمیکرد که اون روز انقدر زود فرا برسه. وقتی کنار هری نشسته و باهم فیلم نگاه میکنن. برخلاف چیزی که فکر میکرد، نزدیک شدن به هری براش خیلی آسونه، انقدر که حتی متوجه نمیشه انجامش داده. فقط وسط فیلم وقتی هری خم میشه تا بسته ی جدید چیپس رو باز کنه و دستش از بین دست های لویی جدا میشه ست که پسر چشم آبی میفهمه تمام مدت دست هری رو با یکی از دست هاش نگه داشته بود و با دست دیگه اش روی دست پسر هنرمند رو نوازش میکرد.
چیزی که شوکه اش میکنه این نیست که چطور متوجه ی این موضوع نشده یا حتی این که چرا هری باهاش مخالفتی نکرده. چیزی که لویی رو تکون میده اینه: گرفتن دوباره ی دست هری و ادامه دادن بازی کردن با انگشت هاش حتی حالا که آگاهانه انجامش میده به اندازه ی قبل براش عادیه.
عادی. جوری که انگار کل زندگیش این کار رو انجام میداده!
اما این بار هری هم دستش رو حرکت میده و نمیذاره انگشت هاشون توی هم فرو بره. لویی مخالفتی نمیکنه چون هری با وجود اینکار، دستش رو از دست پسر دور نمیکنه. فقط مچ دستش میچرخه و انگشت هاش آروم روی پشت دست لویی کشیده میشه. به محض تموم شدن حرکت انگشت هاش، دست لویی برمیگرده و حالا دوباره اونه که داره دست پسر رو نوازش میکنه.
YOU ARE READING
Sun Ain't Gonna Shine Anymore [L.S]
Fanfictionلویی مرگه. دستاش قاتله، چشم هاش خطره و لبخندهاش دروغ... هری زندگیه، دستاش هنره، چشم هاش آرامشه و لبخندهاش واقعی. ترکیب قشنگیه اما پایان قشنگی هم داره؟ #loveislove #larrystylinson