4

158 61 6
                                    

همونطور که تیکه‌ی پیتزا رو توی دهنش میذاشت ادامه داد
-بعدش ماما مجبور شد شام رو قبل از اینکه لو‌ بیاد‌ خونه بخوره چون باید میرفت سر شیفتش.

لیان همونطور پوکر‌ نگاهش میکرد. دختر طوری به نظر میرسید انگار سه روزه غذا نخورده.

تیلور دستش رو جلوی صورت لیان تکون داد
-هی‌ تو اصلا حرفای منو گوش میدی؟

لیان چشماش رو چرخوند و کلافه جواب داد
-اره.

تیلور با دستمال سس دور دهنش رو پاک میکنه و روی تخت صاف میشینه
-خوب اینا رو ول کن اصلا! امسال به چیرلیدر جدید نیاز داریم. پارسال دو نفر فارغ‌التحصیل شدن. باید یه ازمون بذارم و چند نفر پیدا کنیم.

لیان-اره از چند تا سال اولی و اگه کسی امسال بخواد اضافه بشه.

از جاش بلند شد و لباس خواب سفید-ابیش رو توی تنش صاف کرد
تیلور-میرم مسواک بزنم بخوابیم.

لیان سرش رو تکون میده و جعبه پیتزا رو جمع میکنه و از اتاق بیرون میره تا توی سطل بندازه.

****

داشت دسته های بازی رو جمع میکرد‌ و کم کم اماده‌ی خواب میشد که گوشیش زنگ خورد. با دیدن اسم اَن سریع جواب داد
لویی-هی!

صدای نفس نفس میومد
ان‌ماری- لو- لویی... کجایی؟

از جاش بلند شد و مستاصل ایستاد
لویی-من خونه‌م. تو کجایی؟ چی شده؟

ان‌ماری-میتونم بیام اونجا؟

لویی سرش رو تکون داد و گفت
-اره اره. بیا اینجا.
ان‌ ماری بدون اینکه چیزی بگه قطع میکنه.

لویی با پیژامه چهارخونه‌ و تیشترت سفیدش میره طبقه‌ی پایین و دم در خونه بدون اینکه بدونه باید چیکار کنه منتظر میمونه. بدترین صحنه ها از جلوی چشماش عبور میکنه. اون حتی نمیدونه باید منتظر چه چیزی باشه.

دو ضربه به در کوبیده میشه و لویی از جاش میپره و سریع در رو باز میکنه و با نایلی رو به رو میشه که ان به بدنش تیکه‌ داده. نایل شلوار خونگی مشکی پوشیده و معلومه چقدر سریع اومده که حواسش به این چیزا نباشه.

چشماش گرد زانوهاش سست میشن و کلمات رو برای سوال پرسیدن از دست میده.

نایل- بذار اومدیم تو توضیح بدیم.

لویی در رو کامل باز میکنه و اونا میرن داخل و به سختی تا بالای پله ها و در اتاق لویی میرسن. لویی هنوز شوکه‌س و اصلا نمیدونه باید چیکار بکنه.

Our Song| L.SWhere stories live. Discover now