26

71 25 44
                                    

⭐️+💬

______________________

هری ماشینش رو جلوی خونه‌ی اَنماری پارک کرد و سه پسر به سمت در خونه رفتند.

نایل زنگ در رو، دوبار به صدا در آورد، ولی جوابی نگرفت. لویی به شیشه‌ی در چند ضربه زد. پرده ها‌ی طوسی رنگ کشیده شده بود و چیزی از داخل پیدا نبود.

هری، پا دری کثیف و خراب شده‌ رو بلند کرد. کلید یدکی خونه که زیر اون بود رو برداشت و در رو باز کرد.

هرسه نگاهی رد و بدل کردند و وارد شدند. نایل یکراست از پله های چوبی بالا رفت و همزمان اَن رو صدا کرد. لویی توی آشپزخونه‌ در سمت چپ رفت و هری به سمت دستشویی زیر پله رفت.

باز شدن در دستشویی همزمان شد با جیغ بلند هری و دویدن نایل و لویی به سمتش.

لویی با دیدن صحنه، زانوهایش سست شد و دست لرزونش رو به دیوار گرفت. هری سریع از دستشویی بیرون رفت تا نایل رو پیدا کنه و از اومدنش به دستشویی جلوگیری کنه.

نایل کنار پله ها بود که هری اون رو گرفت و با لکنت زبونش در اثر شوک پسر رو نگه داشت
-نا-نایل! زنگ بز- زنگ بزن به پلیس!
صورت نایل رو توی دست هاش گرفت و بلندتر تکرار کرد
-زنگ بزن به پلیس نایل!

نایل درحال تقلا برای بیرون اومدن از دستان هری بود و درحالی که تمام بدنش میلرزید گفت
-چی شده هری؟ اَنی کو؟ پ-پلیس چرا؟

هری، لویی رو صدا کرد و بعد از اون، گوشیش از جیبش بیرون آورد و شروع به زنگ زدن کرد.

لویی، دست نایل رو گرفت و پسر رو کنار خودش نگه داشت درحالی که هری به پشتیبان تلفنی آدرس میداد.

بدن نایل همچنان میلرزید و از پسرها خواهش میکرد به او بگند چه شده ولی هری و لویی فقط تلاش میکردند او رو نگه دارند تا صحنه‌ی وحشتناک توی دستشویی رو نبینه.

با صدای زنگ در، هری از‌ جا بلند شد و پلیس و پزشکی که اومده بود رو راهنمایی کرد.

پلیس ها با دیدن بدن خونی و گلوی پاره شده‌ی اَنی، تماسی گرفتند و از اداره‌شون درخواست کمک کردند.

ده دقیقه‌ی بعد کارن پین و دو کاراگاه پلیس وارد خونه شدند. کارن اول پسرها رو بغل کرد و بعد از راننده‌ش خواست اون ها رو به مرکز پلیس برسونه و به خانواده‌هاشون خبر بده.

****

توی اداره پلیس، نایل بالاخره از شوک دراومده بود و الان توی بغل هری گریه میکرد.

Our Song| L.SWhere stories live. Discover now