3

208 69 26
                                    

دو روز اول بودن در دانکستر تقریبا خسته کننده و درعین حال عذاب اور بود. روز اول رابین و هری برای ثبت نام او در مدرسه رفتند و لایلا برای معرفی خود به دفتر حقوقی مرکز شهر رفت تا هرچه سریع تر کارش رو اغاز کنه و این کار تمام صبح اونا رو درگیر کرد.

بعد از ظهر رابین به دفتر حقوقی رفت و لایلا و هری به خونه‌شون رفتند تا کار کارگرها رو از نزدیک مشاهده کنند.

روز دوم هرسه اونها برای خرید وسایل مورد نیاز خونه بیرون رفتند و تا غروب
دستشون به خرید بند بود و ناهار رو توی یکی‌ از رستوران های فروشگاه خوردند.

هری و پری هری از گاهی به هم تکست میدادن و پری مغازه ها و فروشگاه هایی که لازم داشتن رو بهشون معرفی میکرد.

روز سوم خونه‌شون تقریبا کامل شده بود . تصمیم گرفتند خودشون بقیه‌ی کارها رو انجام بدند، پس رابین با کارگرها و دیزاینر جوان تصویه کرد.

هری از صبح مشغول باز کردن وسایل خودش بود. ساعت شش عصر بالاخره کارش تموم شد پس یه دوش گرفت و بعد جواب پیام های پری رو داد.

اون روز بالاخره بعد از یک هفته لایلا غذا پخت‌. هرچند غذا ساده بود ولی غذای خانگی بهشون حس خونه بودن داد.

****

سیگارش رو روی زمین انداخت و سریع یکی دیگه روشن کرد.

لویی-نکش انقدر این شتو.
وسیگار رو از روی لب دختر برداشت و روی‌ زمین انداخت.

ان‌ماری-خو چه گهی بخورم به جاش؟

لویی-بیا یه بار هم که شده تو زندگیمون گه نخوریم.

چشماش رو میچرخونه و میگه
ان‌ماری-خو چی بخوریم به جاش؟

درحالی که به دیوار سیمانی تیکه داده بود، با کفش سفیدش خاک رو روی زمین جا به جا میکرد.
لویی-جمعه میای مهمونی جسی؟

سرش پایینه و با چشماش حرکت پای راست لویی رو نگاه میکنه
ان‌ماری-هوممم. خوشم نمیاد ازش دختره افاده‌ای رو.

لویی-بچه خوبیه که.

شروع میکنه لاک صورتی دست چپش رو بکنه
ان‌ماری-اره با اون "عمه‌م خواننده‌س، عمه‌م خواننده‌س"

خنده‌ی کوتاهی میکنه
لویی-خو عمه‌ش خواننده‌س دیگه.

چشماش رو میچرخونه و تیکه‌ش رو از دیوار میگیره
ان‌ماری-ببینم چی میشه! اگه نایل بیاد منم میام.

Our Song| L.SWhere stories live. Discover now