در خونهی لویی باز میشه و لاتی با دیدن انماری که به یه پسر قد بلند تیکه داد کنار میره تا وارد بشن. ان ازش میپرسه که جی خونهست. و جواب منفی خیالش رو تا حدی راحت میکنه.
صدای لویی از بالا به گوش میرسه
-کی اومده لاتز؟
و صدای قدم هاش که به راه پله میرسه و پله ها رو پایین میاد. با دیدن هری و انماری، سریع به سمتشون میاد و به ان کمک میکنه که بهش تکیه بده.
-لاتی جعبه کمک ها رو بده به هری.
رو به هری ادامه میده
-بیا بالا بعدش.هری سرش رو تکون میده و در خونه رو که تا الان باز بوده میبنده. لایلا گفت هر اتفاقی که افتاد رو بهش اطلاع بده و خودش رفت خونه. پس از این نظر خیالش راحت بود.
همونطور که وسط راهرو ایستاده بود لاتی رو دید که جعبه قرمز رو به دستش داد و به اتاق لویی راهنماییش کرد. هری ازش تشکر کرد.
دو ضربه به در زد و بعد وارد شد. انماری روی تخت لویی نشسته بود و لویی داشت کمکش میکرد بلیز مشکی رنگش رو دربیاره. هری کنار تخت زانو زد و جعبه رو باز کرد.
لویی در سکوت کارش رو تموم کرد. از ان خواست استراحت کنه و خودش و هری به طبقه پایین رفتند. توی اشپزخونه لویی برای هری چای درست کرد و ازش پرسید چی شده.
هری روی صندلی نشست
-یه مرده داشت با انی دم پارک دعوا میکرد. اونا همو میشناختن لو. تو چیزی میدونی؟اخم های لویی درهم رفت ولی خودش رو جلوی هری کنترل کرد
-تو نگرانش نباش. خودمون حلش میکنیم.هر دستش رو روی میز کوبید
-چیو حل میکنید؟ منم باید بدونم قضیه چیه. الان تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که انی مواد پخش میکنه.لویی با گیجی نگاهش کرد
-وات د هل؟ اینو از کجات دراوردی؟هری-مرده بهش گفت نیاد خونه. توقع داشتی چیز دیگهای به ذهنم برسه؟
لویی-از این میتونستی حدس بزنی که اون باباشه یا یه خر دیگه.
هری چشماش گرد میشه و دستش رو روی دهنش میزنه
-اون باباشه؟ برای همین نمیخواست شکایت کنه؟ خدایا چطوری هنوز داره با اون زندگی میکنه؟لویی-چارهای نیس. فعلا تا درسش تموم نشه نمیتونه بره. فعلا یه دو روزی اینجا میمونه بهتر بشه برمیگرده.
هری از چاییش خورد ولی همچنان اخم روی صورتش بود و درحال فکر کردن بود.
تیلور وارد اشپزخونه شد
-کی اومده؟هری و لویی همزمان بلند شدند
هری-سلام تی! چطوری؟
YOU ARE READING
Our Song| L.S
Fanfictionهری با خانوادهش تازه از لندن به دانکستر اومدند و باید دو سال اخر دبیرستانش رو کنار دانش اموزای جدیدی بگذروانه که هیچی ازشون نمیدونه. تنها دوستی که توی شهر داره پری ادواردزه که از طریق اینترنت باهم اشنا شدن. لویی تمام سعیش رو میکنه که امسال هم کاپیتا...